text
stringlengths
2
1.24k
"یک دل" یک_دل "متحدالقول یک زبان"
"یک دل" یک_دل "صمیمی مخلص"
"یک دنده" یک_دنده "لجوج خود رأی"
"یک رو" یک_رو "صمیمی خالص"
"یک رو" یک_رو "یک دست یک نواخت"
"یک رو" یک_رو "آن که پشت و روی وی یکی باشد"
"یک روند" یک_روند "پیاپی پشت سر هم"
"یک زبان" یک_زبان "متفق القول یک دل"
"یک زخم" یک_زخم "لقب سام نریمان که اژدهایی را با یک ضربه کشت"
"یک سان" یک_سان همانند
"یک سان" یک_سان برابر
"یک سان" یک_سان مساوی
"یک سان" یک_سان "یک نواخت"
"یک سر" یک_سر "تمام همگی"
"یک سر" یک_سر سراسر
"یک سر" یک_سر فوری
"یک سر" یک_سر مستقیم
"یک سره" یک_سره "سراسر از ابتدا تا انتها"
"یک سره" یک_سره "به کلی تماماً"
"یک طرفه" یک_طرفه "از یک جهت که فقط رعایت یک طرف شده باشد بدون رعایت طرف دیگر"
"یک طرفه" یک_طرفه "خیابانی که فقط از یک سوی آن می‌توان رفت"
"یک لاقبا" یک_لاقبا "بی چیز تهی دست"
"یک لخت" یک_لخت "یکپارچه یکدست"
"یک لخت" یک_لخت "آن که همیشه بر یک وضع و حالت باشد و تغییر نکند"
"یک نواخت" یک_نواخت "یک سان"
"یک نواخت" یک_نواخت "یک آوا"
"یک نورد" یک_نورد "به یک طریق بر یک منوال"
"یک هزارم" یک_هزارم "یک قسمت از هزار قسمت هزار یک"
"یک هشتم" یک_هشتم "یک جزء از هشت هشت یکم"
"یک هفتادم" یک_هفتادم "یک جز از هفتاد جز هفتاد یک"
"یک هوا" یک_هوا "جایی که هوای آن تغییر نکند"
"یک هوا" یک_هوا "مقدار اندک اندازه کوچک تر فلانی یک هوا از شما بلندتر است"
"یک وجبی" یک_وجبی "به قدر یک وجب"
"یک وجبی" یک_وجبی "بسیار کوتاه قد"
"یک ور" یک_ور "یک سو یک طرف"
"یک ور" یک_ور "کج متمایل"
"یک وری" یک_وری "یک طرفی متمایل به یک جهت"
"یک پهلو" یک_پهلو "لجوج یک دنده"
"یک پهلو" یک_پهلو "به یک طرف دراز کشیدن"
"یک چند" یک_چند "مدتی روزگاری"
"یک کاره" یک_کاره "بی جهت بیهوده کار بی معنی"
"یک کاسه" یک_کاسه "یک جا کلی"
"یک کلمه" یک_کلمه "متحد یک سخن یک زبان متحدالقول"
"یک گره" یک_گره "هم پیمان متحد"
یکان یکان "یک یک"
یکان یکان "یگانه تک منفرد"
یکایک یکایک "یک یک یکی پس از دیگری"
یکبار یکبار "یک دفعه مقابل دو بار"
یکبار یکبار "بی خبر غفلتاً"
"یکبار مصرف" یکبار_مصرف "ویژه مصرف کردن برای یک نوبت"
یکباره یکباره "یک دفعه یکبار"
یکباره یکباره ناگهان
یکباره یکباره "به کلی تمامی همه"
یکبارگی یکبارگی ناگهانی
یکبارگی یکبارگی "همگی همه"
یکتا یکتا تنها
یکتا یکتا "بی نظیر بی مانند"
یکتاپرست یکتاپرست "موحد آن که جز خدای یگانه نپرستد"
یکتایی یکتایی "جامه یک لا و بی آستر"
یکجانبه یکجانبه "یک طرفه از یک سو"
یکدانه یکدانه "بی نظیر فرد"
یکدست یکدست "کسی که یک دست داشته باشد"
یکدست یکدست "یک شکل یک جور یک نواخت"
یکدستی یکدستی "اتحاد یگانگی"
یکدستی یکدستی "هماهنگی یک شکلی"
"یکدستی زدن" یکدستی_زدن "غافلگیر کردن گول زدن"
یکدش یکدش "دورگه انسان یا حیوانی که از دو نژاد باشد"
یکدش یکدش حرامزاده
یکدله یکدله "موافق بی ریا"
یکدک یکدک "آب یا هر مایع نیم گرم"
یکراست یکراست "بی درنگ بدون مقدمه"
یکراست یکراست مستقیم
یکران یکران "اسب اصیل و خوب"
یکرنگ یکرنگ "صادق بی ریا"
یکره یکره "یک بار یک دفعه"
یکره یکره "بی ریا صادق"
یکریز یکریز "پشت سر هم پی درپی"
"یکسو شدن" یکسو_شدن "کنار رفتن برکنار شدن"
"یکسو کردن" یکسو_کردن "جدا کردن"
یکسوار یکسوار "یکه سوار؛ تک سوار یکه تاز"
یکسون یکسون "برابر مساوی"
یکشنبه یکشنبه "روز دوم از ایام هفته"
یکه یکه "تنها یگانه بی مانند"
"یکه بزن" یکه_بزن "کسی که در دعوا کردن و زد و خورد نظیر ندارد"
"یکه تاز" یکه_تاز "بی نظیر بی مانند سوارِ بی همتا"
"یکه خوردن" یکه_خوردن "جا خوردن متحیر و متعجب شدن"
"یکه سوار" یکه_سوار "سوار یگانه بی همتا در دلیری"
"یکه شناس" یکه_شناس "آدم وفادار کسی که وقتی چشمش تو روی کسی باز شد دیگر دست از او بر نمی‌دارد"
یکهو یکهو "ناگهان غیر منتظره"