Datasets:
mteb
/

Modalities:
Text
Formats:
parquet
Languages:
Persian
ArXiv:
Libraries:
Datasets
pandas
License:
Dataset Viewer
Auto-converted to Parquet
_id
stringlengths
6
8
text
stringlengths
83
4.66k
title
stringlengths
9
213
MED-10
مطالعات اخیر نشان داده است که استاتین ها، یک گروه دارویی تثبیت شده در پیشگیری از مرگ و میر قلبی عروقی، می تواند عود سرطان سینه را به تاخیر بیندازد یا از آن جلوگیری کند، اما تأثیر آن بر مرگ و میر خاص بیماری نامشخص است. ما خطر مرگ ناشی از سرطان پستان را در میان مصرف کنندگان استاتین در گروهی مبتنی بر جمعیت از بیماران مبتلا به سرطان پستان ارزیابی کردیم. گروه مطالعه شامل تمام بیماران تازه تشخیص داده شده سرطان پستان در فنلاند طی سال های 1995-2003 (31236 مورد) بود که از ثبت سرطان فنلاند شناسایی شده بودند. اطلاعات مربوط به مصرف استاتین قبل و بعد از تشخیص از یک پایگاه داده ملی نسخه به دست آمد. ما از روش رگرسیون خطرات متناسب کاکس برای تخمین مرگ و میر در میان کاربران استاتین با استفاده از استاتین به عنوان متغیر وابسته به زمان استفاده کردیم. در مجموع 4151 شرکت کننده از استاتین ها استفاده کرده بودند. در طول متوسط ​​پیگیری 3.25 سال پس از تشخیص (محدوده 0.08-9.0 سال) 6011 شرکت کننده فوت کردند که از این تعداد 3619 (60.2٪) به دلیل سرطان سینه بود. پس از تعدیل سن، ویژگی‌های تومور و انتخاب درمان، استفاده از استاتین پس از تشخیص و قبل از تشخیص با کاهش خطر مرگ ناشی از سرطان پستان همراه بود (HR 0.46، 95٪ فاصله اطمینان (CI): 0.38-0.55 و HR 0.54، 95٪ فاصله اطمینان (CI): 0.44-0.44- به ترتیب 0.67). کاهش خطر با استفاده از استاتین پس از تشخیص احتمالاً تحت‌تاثیر سوگیری پایبند سالم بود. یعنی احتمال بیشتر بیماران سرطانی در حال مرگ برای قطع مصرف استاتین، زیرا این ارتباط به وضوح وابسته به دوز نبود و قبلاً در استفاده با دوز پایین/کوتاه مدت مشاهده شده بود. وابستگی به دوز و زمان سود بقا در میان مصرف کنندگان استاتین های پیش تشخیصی، یک اثر علی احتمالی را پیشنهاد می کند که باید در آزمایش بالینی تأثیر استاتین ها بر بقای بیماران سرطان پستان، بیشتر ارزیابی شود.
استفاده از استاتین و بقای سرطان پستان: یک مطالعه کوهورت سراسری از فنلاند
MED-14
سابقه و هدف: مطالعات پیش بالینی نشان داده اند که استاتین ها، به ویژه سیمواستاتین، می توانند از رشد رده های سلولی سرطان سینه و مدل های حیوانی جلوگیری کنند. ما بررسی کردیم که آیا استاتین های استفاده شده پس از تشخیص سرطان پستان، خطر مرگ و میر خاص سرطان سینه یا مرگ و میر همه علل را در گروه بزرگی از بیماران مبتلا به سرطان پستان کاهش می دهد یا خیر. روش‌ها: گروهی متشکل از 17880 بیمار مبتلا به سرطان پستان، که به تازگی بین سال‌های 1998 و 2009 تشخیص داده شده‌اند، از ثبت سرطان انگلیسی (از مخزن ملی داده‌های سرطان) شناسایی شدند. این گروه با پیوند داده‌های تحقیقاتی در عمل بالینی بریتانیا، ارائه سوابق نسخه‌ای، و داده‌های مرگ‌ومیر اداره آمار ملی (تا سال 2013)، با شناسایی 3694 مرگ، از جمله 1469 مرگ منتسب به سرطان سینه، مرتبط شد. نسبت‌های خطر تعدیل‌نشده و تعدیل‌شده (HRs) برای مرگ‌ومیر خاص سرطان پستان و همه علت‌ها در مصرف‌کنندگان استاتین پس از تشخیص سرطان پستان با استفاده از مدل‌های رگرسیون کاکس وابسته به زمان محاسبه شد. تحلیل‌های حساسیت با استفاده از روش‌های انتساب چندگانه، روش‌های امتیاز گرایش و رویکرد مورد-شاهدی انجام شد. نتایج: شواهدی وجود داشت مبنی بر اینکه استفاده از استاتین پس از تشخیص سرطان پستان، مرگ و میر ناشی از سرطان سینه و همه علل را کاهش داده است (به ترتیب HR = 0.84 کامل تنظیم شده [فاصله اطمینان 95% = 0.68-1.04] و 0.84 [0.72-0.97]. ). این ارتباط به ترتیب برای سیمواستاتین 0.79 (0.63-1.00) و 0.81 (0.70-0.95) مشخص تر بود. نتیجه گیری: در این گروه بزرگ سرطان پستان مبتنی بر جمعیت، شواهدی مبنی بر کاهش مرگ و میر در مصرف کنندگان استاتین پس از تشخیص سرطان پستان وجود داشت. با این حال، این انجمن ها از نظر بزرگی ضعیف بودند و در برخی از تحلیل های حساسیت ضعیف شدند.
استفاده از استاتین پس از تشخیص سرطان پستان و بقا: یک مطالعه کوهورت مبتنی بر جمعیت
MED-118
هدف از این مطالعه تعیین غلظت 4-نونیل فنل (NP) و 4-اکتیل فنل (OP) در 59 نمونه شیر انسان و بررسی عوامل مرتبط از جمله جمعیت شناسی و عادات غذایی مادران بود. زنانی که بیش از مقدار متوسط ​​روغن پخت و پز مصرف کردند، غلظت OP به طور قابل توجهی (0.98 نانوگرم در گرم) نسبت به کسانی که کمتر (0.39 نانوگرم در گرم) مصرف کردند (P <0.05) داشتند. غلظت OP به طور قابل توجهی با مصرف روغن پخت و پز (بتا = 0.62، P <0.01) و کپسول روغن ماهی (بتا = 0.39، P <0.01) پس از تنظیم برای سن و شاخص توده بدن (BMI) مرتبط بود. غلظت NP همچنین به طور قابل توجهی با مصرف کپسول روغن ماهی (بتا = 0.38، P <0.01) و محصولات ماهی فرآوری شده (بتا = 0.59، P <0.01) مرتبط بود. الگوی غذایی روغن پخت و پز و فرآورده های گوشتی فرآوری شده از تجزیه و تحلیل عاملی به شدت با غلظت OP در شیر انسان مرتبط بود (P <0.05). این تصمیمات باید به پیشنهاد مواد غذایی برای مصرف توسط مادران شیرده کمک کند تا از نوزادان خود در برابر قرار گرفتن در معرض NP/OP محافظت کنند. 2010 Elsevier Ltd. کلیه حقوق محفوظ است.
آلکیل فنل ها در شیر انسان و ارتباط آنها با عادات غذایی در مرکز تایوان
MED-301
صرع یا اختلال تشنج یکی از شایع ترین بیماری های عصبی در انسان است. اگرچه جهش‌های ژنتیکی در کانال‌ها و گیرنده‌های یونی و برخی عوامل خطر دیگر مانند آسیب مغزی با صرع مرتبط هستند، علت اصلی اکثر موارد صرع ناشناخته باقی مانده است. تصور می شود که تعاملات ژن-محیط نقش مهمی در علت شناسی صرع ایفا می کند. قرار گرفتن در معرض مواد شیمیایی محیطی یک عامل خطر مهم است. متیل جیوه (MeHg) یک سموم عصبی محیطی برجسته است که عمدتاً سیستم عصبی مرکزی (CNS) را هدف قرار می دهد. بیماران یا حیوانات مبتلا به مسمومیت حاد یا مزمن با متیل جیوه اغلب تشنج های صرعی را نشان می دهند یا حساسیت بیشتری به تشنج نشان می دهند که نشان می دهد قرار گرفتن در معرض متیل جیوه ممکن است با صرع همراه باشد. این بررسی کوچک، اثرات قرار گرفتن در معرض متیل جیوه، به ویژه قرار گرفتن در معرض رشد، بر حساسیت انسان و حیوانات به تشنج را برجسته می‌کند و نقش بالقوه قرار گرفتن در معرض سطوح پایین متیل جیوه را در صرع مورد بحث قرار می‌دهد. این بررسی همچنین پیشنهاد می‌کند که یک اثر ترجیحی متیل جیوه بر روی سیستم مهاری GABAergic، که منجر به عدم مهار عملکرد گلوتاماترژیک تحریکی می‌شود، ممکن است یکی از مکانیسم‌های بالقوه زمینه‌ای برای تغییرات ناشی از متیل جیوه در حساسیت تشنج باشد.
متیل جیوه: یک عامل خطر بالقوه محیطی که به صرع کمک می کند
MED-306
تأخیرهای زمان واکنش ضربه (HRT) در آزمون عملکرد مداوم (CPT) سرعت پردازش اطلاعات بصری را اندازه گیری می کند. تأخیرها ممکن است بسته به زمان شروع آزمون، کارکردهای عصبی روانشناختی مختلفی را شامل شوند، یعنی ابتدا جهت گیری، یادگیری و عادت کردن، سپس پردازش شناختی و توجه متمرکز، و در نهایت توجه پایدار به عنوان تقاضای غالب. قرار گرفتن در معرض متیل جیوه قبل از تولد با افزایش زمان تاخیر (RT) مرتبط است. بنابراین ما ارتباط قرار گرفتن در معرض متیل جیوه را با میانگین HRT در سن 14 سالگی در سه بازه زمانی مختلف پس از شروع آزمایش بررسی کردیم. در مجموع 878 نوجوان (87 درصد از اعضای گروه تولد) CPT را تکمیل کردند. تأخیرهای RT به مدت 10 دقیقه با اهداف بصری در فواصل 1000 میلی ثانیه ثبت شد. پس از تعدیل مخدوش کننده، ضرایب رگرسیون نشان داد که نتایج CPT-RT در ارتباط با نشانگرهای زیستی مواجهه با متیل جیوه قبل از تولد متفاوت است: در طول دو دقیقه اول، میانگین HRT ضعیف با متیل جیوه (بتا (SE) برای افزایش ده برابری در ارتباط بود. قرار گرفتن در معرض، (3.41 (2.06))، به شدت برای فاصله 3 تا 6 دقیقه (6.10 (2.18))، و قوی ترین در طول 7-10 دقیقه پس از شروع آزمون (7.64 (2.39) بدون تغییر بود زمان واکنش ساده و سرعت ضربه زدن با انگشت در مدل‌ها به‌عنوان متغیرهای کمکی در نظر گرفته شد. لوب های فرونتال هنگام استفاده از داده های CPT به عنوان اندازه گیری احتمالی سمیت عصبی، نتایج آزمایش باید با توجه به زمان شروع آزمایش و نه به عنوان میانگین کلی زمان واکنش تجزیه و تحلیل شود.
حساسیت تست عملکرد مداوم (CPT) در سن 14 سالگی به مواجهه با متیل جیوه رشدی
MED-329
افزایش سطح فسفات (P) در نارسایی پیشرفته کلیه دیده می شود و همراه با کلسیم، هورمون پاراتیروئید و سطوح ویتامین D نامنظم، به مجموعه بیماری مزمن کلیه - بیماری معدنی و استخوان (CKD-MBD) کمک می کند. شواهد همگرا از مطالعات آزمایشگاهی، بالینی و اپیدمیولوژیک نشان می دهد که افزایش فسفر با کلسیفیکاسیون عروقی و مرگ و میر مرتبط است. هنگامی که عروق در شرایط آزمایشگاهی در معرض P بالا قرار می گیرند، آپوپتوز ایجاد می کنند، به سلول های استخوان مانند تبدیل می شوند و کلسیفیکاسیون گسترده ایجاد می کنند. مطالعات بالینی در کودکان تحت دیالیز نشان می دهد که P بالا با افزایش ضخامت دیواره عروق، سفتی شریان و کلسیفیکاسیون عروق کرونر همراه است. مطالعات اپیدمیولوژیک در بیماران دیالیزی بزرگسالان ارتباط معنی داری و مستقل را بین افزایش فسفر و مرگ و میر نشان می دهد. نکته مهم این است که افزایش فسفر با تغییرات قلبی عروقی حتی در CKD قبل از دیالیز و همچنین در افراد دارای عملکرد کلیوی طبیعی اما P بالا همراه است. افزایش سرم فسفر باعث آزادسازی فاکتور رشد فیبروبلاست 23 (FGF-23) می شود که اثر مفیدی در افزایش دفع فسفر در اوایل بیماری مزمن کلیه دارد، اما در دیالیز چندین برابر 1000 برابر می شود و ممکن است یک عامل خطر مستقل قلبی عروقی باشد. هم FGF-23 و هم گیرنده مشترک آن Klotho ممکن است اثرات مستقیمی روی عروق داشته باشند که منجر به کلسیفیکاسیون شود. به طرز شگفت انگیزی، اختلالات در FGF-23-Klotho و P افزایش یافته نیز با پیری زودرس مرتبط است. این داده ها نشان می دهد که سطوح بالای فسفر اثرات نامطلوب عروقی دارد و حفظ سطح سرمی P در محدوده طبیعی، خطر قلبی عروقی و مرگ و میر را کاهش می دهد.
فسفات یک سم عروقی است.
MED-330
فسفر بیش از حد در رژیم غذایی ممکن است خطر قلبی عروقی را در افراد سالم و همچنین در بیماران مبتلا به بیماری مزمن کلیوی افزایش دهد، اما مکانیسم های زیربنایی این خطر به طور کامل شناخته نشده است. برای تعیین اینکه آیا هیپرفسفاتمی پس از غذا ممکن است باعث اختلال عملکرد اندوتلیال شود، ما اثر حاد بارگذاری فسفر بر عملکرد اندوتلیال را در شرایط in vitro و in vivo بررسی کردیم. قرار دادن سلول‌های اندوتلیال آئورت گاوی در معرض بار فسفر، تولید گونه‌های اکسیژن فعال را افزایش می‌دهد که به هجوم فسفر از طریق ناقل‌های فسفات وابسته به سدیم بستگی دارد و تولید اکسید نیتریک را از طریق فسفوریلاسیون مهاری نیتریک اکسید سنتاز اندوتلیال کاهش می‌دهد. بارگذاری فسفر از اتساع عروق وابسته به اندوتلیوم حلقه‌های آئورت موش صحرایی جلوگیری کرد. در 11 مرد سالم، ما به طور متناوب وعده‌های غذایی حاوی 400 میلی‌گرم یا 1200 میلی‌گرم فسفر را در یک مطالعه متقاطع دوسوکور ارائه کردیم و اتساع شریان بازویی را با واسطه جریان قبل و 2 ساعت بعد از غذا اندازه‌گیری کردیم. بار زیاد فسفر جیره باعث افزایش فسفر سرم در 2 ساعت شد و به طور قابل توجهی اتساع ناشی از جریان را کاهش داد. اتساع با واسطه جریان با فسفر سرم همبستگی معکوس داشت. روی هم رفته، این یافته‌ها نشان می‌دهند که اختلال عملکرد اندوتلیال ناشی از هیپرفسفاتمی حاد پس از غذا ممکن است به ارتباط بین سطح فسفر سرم و خطر ابتلا به بیماری‌های قلبی عروقی و مرگ‌ومیر کمک کند.
فسفر رژیم غذایی به طور حاد عملکرد اندوتلیال را مختل می کند
MED-332
این بررسی تأثیر نامطلوب بالقوه افزایش محتوای فسفر در رژیم غذایی آمریکایی را بر سلامت کلیوی، قلب و عروق و استخوان جمعیت عمومی بررسی می‌کند. به طور فزاینده ای، مطالعات نشان می دهد که دریافت فسفر بیش از نیازهای غذایی یک جمعیت سالم ممکن است به طور قابل توجهی تنظیم هورمونی فسفات، کلسیم و ویتامین D را مختل کند، که به اختلال در متابولیسم مواد معدنی، کلسیفیکاسیون عروقی، اختلال در عملکرد کلیه و تحلیل استخوان کمک می کند. علاوه بر این، مطالعات اپیدمیولوژیک بزرگ نشان می دهد که افزایش خفیف فسفات سرم در محدوده طبیعی با خطر بیماری قلبی عروقی (CVD) در جمعیت های سالم بدون شواهدی از بیماری کلیوی مرتبط است. با این حال، مطالعات اندکی مصرف زیاد فسفر در رژیم غذایی را به تغییرات خفیف در فسفات سرم به دلیل ماهیت طراحی مطالعه و عدم دقت در پایگاه‌های داده ترکیب مواد مغذی مرتبط می‌دانند. اگرچه فسفر یک ماده مغذی ضروری است، اما بیش از حد آن می تواند با مکانیسم های مختلفی که در تنظیم غدد درون ریز فسفات خارج سلولی، به ویژه ترشح و عمل فاکتور رشد فیبروبلاست 23 و هورمون پاراتیروئید دخیل هستند، با آسیب بافت مرتبط باشد. اختلال در تنظیم این هورمون ها توسط فسفر زیاد در رژیم غذایی ممکن است عوامل کلیدی در نارسایی کلیوی، CVD و پوکی استخوان باشد. اگرچه در نظرسنجی های ملی به طور سیستماتیک دست کم گرفته می شود، اما به نظر می رسد مصرف فسفر در نتیجه افزایش مصرف غذاهای بسیار فرآوری شده، به ویژه وعده های غذایی رستوران، فست فودها و غذاهای راحت، همچنان در حال افزایش است. افزایش استفاده تجمعی از مواد حاوی فسفر در فرآوری مواد غذایی با توجه به آنچه که اکنون در مورد سمیت بالقوه دریافت فسفر در زمانی که بیش از نیاز مواد مغذی باشد نشان داده شده است، مستلزم مطالعه بیشتر است.
تاثیر فسفر اضافی رژیم غذایی بر سلامت عمومی استخوان و سلامت قلب و عروق در جمعیت عمومی
MED-334
هدف: در بین غذاهای گیاهی، محصولات غلات، حبوبات و دانه ها منابع مهم فسفر (P) هستند. اطلاعات فعلی در مورد محتوای فسفر و قابلیت جذب فسفر از این غذاها وجود ندارد. اندازه‌گیری محتوای فسفر قابل هضم در شرایط آزمایشگاهی (DP) غذاها ممکن است منعکس‌کننده قابلیت جذب فسفر باشد. هدف از این مطالعه اندازه‌گیری فسفر کل (TP) و محتوای DP در غذاهای انتخابی و مقایسه مقادیر TP و DP و نسبت آن بود. DP به TP در بین غذاهای مختلف. مواد و روش ها: محتوای TP و DP 21 غذا و نوشیدنی با منشاء گیاهی توسط طیف سنجی نشر نوری پلاسما جفت القایی اندازه گیری شد. در تجزیه و تحلیل DP، نمونه ها به طور آنزیمی در اصل به همان روشی که در کانال گوارشی قبل از آنالیز P هضم شد، هضم شدند. محبوب ترین برندهای ملی برای تجزیه و تحلیل انتخاب شدند. یافته‌ها: بیشترین میزان TP (667 میلی‌گرم در 100 گرم) در دانه‌های کنجد با پوسته یافت شد که کمترین درصد DP (6 درصد) را نیز به TP داشت. در عوض، در نوشیدنی های کولا و آبجو، درصد DP به TP 87 تا 100٪ (13 تا 22 میلی گرم در 100 گرم) بود. در محصولات غلات، بیشترین مقدار TP (216 میلی‌گرم در 100 گرم) و نسبت DP (100 درصد) در کلوچه‌های صنعتی که حاوی فسفات سدیم به‌عنوان عامل خمیرکننده هستند، وجود داشت. حبوبات حاوی میانگین DP 83 میلی گرم در 100 گرم (38 درصد TP) بودند. نتیجه‌گیری: جذب فسفر ممکن است به طور قابل‌توجهی در بین غذاهای گیاهی مختلف متفاوت باشد. با وجود محتوای بالای TP، حبوبات ممکن است منبع فسفر نسبتا ضعیفی باشند. در غذاهای حاوی افزودنی های فسفات، نسبت DP زیاد است، که از نتایج قبلی در مورد قابلیت جذب موثر فسفر از افزودنی های فسفر حمایت می کند. کپی رایت © 2012 National Kidney Foundation, Inc. منتشر شده توسط Elsevier Inc. کلیه حقوق محفوظ است.
تفاوت بین محتوای فسفر قابل هضم کل و آزمایشگاهی در غذاها و نوشیدنی های گیاهی.
MED-335
هدف: گوشت و فرآورده های شیر منابع مهم فسفر (P) و پروتئین جیره هستند. استفاده از افزودنی های فسفر هم در پنیر فرآوری شده و هم در محصولات گوشتی رایج است. اندازه‌گیری محتوای فسفر قابل هضم آزمایشگاهی (DP) غذاها ممکن است منعکس‌کننده قابلیت جذب فسفر باشد. هدف این مطالعه اندازه‌گیری میزان فسفر کل (TP) و DP در گوشت و محصولات شیر ​​انتخابی و مقایسه مقادیر TP و DP و DP بود. نسبت DP به TP در بین غذاهای مختلف. مواد و روشها: محتوای TP و DP 21 فرآورده گوشت و شیر توسط طیف سنجی نشر نوری پلاسما جفت القایی (ICP-OES) اندازه گیری شد. در تجزیه و تحلیل DP، نمونه ها به طور آنزیمی، در اصل، به همان روشی که در کانال گوارش قبل از تجزیه و تحلیل هضم شد، هضم شدند. محبوب ترین برندهای ملی گوشت و فرآورده های شیر برای تجزیه و تحلیل انتخاب شدند. نتایج: بالاترین محتوای TP و DP در پنیرهای فرآوری شده و سفت یافت شد. کمترین، در شیر و پنیر. محتوای TP و DP در سوسیس و کالباس کمتر از پنیر بود. مرغ، گوشت خوک، گوشت گاو و قزل آلای رنگین کمان حاوی مقادیر مشابهی از TP بودند، اما تنوع کمی بیشتر در محتوای DP آنها یافت شد. نتیجه گیری: غذاهای حاوی افزودنی های فسفر دارای محتوای بالای DP هستند. مطالعه ما تأیید می‌کند که پنیر دلمه و گوشت‌های تقویت‌نشده، انتخاب‌های بهتری نسبت به پنیرهای فرآوری‌شده یا سفت، سوسیس‌ها و آب سرد برای بیماران مبتلا به بیماری مزمن کلیوی، بر اساس نسبت پایین‌تر پروتئین P به پروتئین و محتوای سدیم آن‌ها هستند. نتایج از یافته های قبلی در مورد جذب بهتر فسفر در غذاهای با منشاء حیوانی نسبت به، به عنوان مثال، حبوبات حمایت می کند. کپی رایت © 2012 National Kidney Foundation, Inc. منتشر شده توسط Elsevier Inc. کلیه حقوق محفوظ است.
تفاوت بین محتوای کل و در شرایط آزمایشگاهی فسفر قابل هضم گوشت و محصولات شیر
MED-398
خلاصه گریپ فروت یک میوه محبوب، خوشمزه و مغذی است که در سراسر جهان از آن لذت می برند. با این حال، شواهد زیست پزشکی در 10 سال گذشته نشان داده است که مصرف گریپ فروت یا آب آن با تداخلات دارویی مرتبط است که در برخی موارد کشنده بوده است. تداخلات دارویی ناشی از گریپ فروت از این نظر منحصر به فرد است که آنزیم سیتوکروم P450 CYP3A4، که بیش از 60 درصد از داروهای معمول تجویز شده و همچنین سایر پروتئین های ناقل دارو مانند P-گلیکوپروتئین و پروتئین های ناقل کاتیون آلی را که همگی در روده ها بیان می شوند، متابولیزه می کند. درگیر هستند. با این حال، میزان تأثیر تداخلات گریپ فروت-دارو بر تنظیمات بالینی به طور کامل مشخص نشده است، احتمالاً به این دلیل که بسیاری از موارد گزارش نشده است. اخیراً مشخص شده است که گریپ فروت به دلیل محتوای غنی فلاونوئیدی آن در مدیریت بیماری های دژنراتیو مانند دیابت و اختلالات قلبی عروقی مفید است. این موضوع بالقوه انفجاری در اینجا بررسی می شود.
گریپ فروت: یک شراب قدیمی در یک لیوان جدید؟ دیدگاه های متابولیک و قلبی عروقی
MED-557
دیسمنوره علت اصلی غیبت کوتاه مدت مکرر از مدرسه در دختران نوجوان و یک مشکل شایع در زنان در سنین باروری است. عوامل خطر برای دیسمنوره عبارتند از پوچی، جریان شدید قاعدگی، سیگار کشیدن و افسردگی. درمان تجربی را می توان بر اساس سابقه معمول قاعدگی دردناک و معاینه فیزیکی منفی شروع کرد. داروهای ضد التهابی غیراستروئیدی درمان اولیه انتخابی در بیماران مبتلا به دیسمنوره اولیه احتمالی است. داروهای ضد بارداری خوراکی و دپو مدروکسی پروژسترون استات نیز ممکن است در نظر گرفته شوند. اگر تسکین درد کافی نیست، می توان از قرص های ضد بارداری خوراکی با چرخه طولانی مدت یا استفاده داخل واژینال از قرص های ضد بارداری خوراکی استفاده کرد. در زنانی که تمایلی به پیشگیری از بارداری هورمونی ندارند، شواهدی از فواید استفاده از گرمای موضعی وجود دارد. داروی گیاهی ژاپنی توکی شاکویاکو سان؛ مکمل های تیامین، ویتامین E و روغن ماهی؛ رژیم گیاهخواری کم چرب؛ و طب فشاری اگر دیسمنوره با هر یک از این روش ها کنترل نشده باقی بماند، سونوگرافی لگن باید انجام شود و برای رد علل ثانویه دیسمنوره باید ارجاع برای لاپاراسکوپی در نظر گرفته شود. در بیماران مبتلا به دیسمنوره اولیه مقاوم به درمان، جایگزین های بی خطر اضافی برای زنانی که می خواهند باردار شوند شامل تحریک الکتریکی عصب از طریق پوست، طب سوزنی، نیفدیپین و تربوتالین است. در غیر این صورت ممکن است استفاده از دانازول یا لوپرولاید و به ندرت هیسترکتومی در نظر گرفته شود. اثربخشی قطع جراحی مسیرهای عصبی لگن ثابت نشده است.
دیسمنوره.
MED-666
درد سینه یک بیماری شایع است که اکثر زنان را در مراحلی از زندگی باروری خود تحت تاثیر قرار می دهد. ماستالژیا در 6 درصد بیماران دوره ای و 26 درصد غیر چرخه ای به درمان مقاوم است. جراحی به طور گسترده برای درمان این بیماری استفاده نمی شود و فقط در بیماران مبتلا به ماستالژی شدید مقاوم به دارو مورد توجه قرار می گیرد. هدف از این مطالعه بررسی اثربخشی جراحی در ماستالژی مقاوم به درمان شدید و ارزیابی رضایت بیمار پس از جراحی بود. این یک بررسی گذشته نگر از سوابق پزشکی تمام بیمارانی است که از سال 1973 در کلینیک ماستالژیا در بیمارستان دانشگاه ولز، کاردیف مشاهده شده اند. یک پرسشنامه پستی برای همه بیمارانی که تحت عمل جراحی قرار گرفته بودند توزیع شد. نتایج نشان داد که از 1054 بیمار مراجعه کننده به کلینیک ماستالژی، 12 نفر (2/1%) تحت عمل جراحی قرار گرفته بودند. جراحی شامل 8 ماستکتومی زیر جلدی با ایمپلنت (3 ماستکتومی دوطرفه، 5 مورد یک طرفه)، 1 ماستکتومی ساده دو طرفه و 3 ماستکتومی کوادرانتکتومی (1 ماستکتومی ساده دیگر) بود. میانگین طول مدت علائم 6.5 سال (محدوده 2-16 سال) بود. پنج بیمار (50%) پس از جراحی بدون درد بودند، 3 نفر دچار انقباض کپسولی و 2 مورد عفونت زخم با انقباض شدند. درد در هر دو بیمار تحت عمل کوادرانکتومی ادامه داشت. نتیجه می گیریم که جراحی برای ماستالژی فقط باید در تعداد کمی از بیماران در نظر گرفته شود. بیماران باید از عوارض احتمالی جراحی ترمیمی مطلع شوند و هشدار داده شود که در 50 درصد موارد درد آنها بهبود نمی یابد.
آیا جراحی در درمان ماستالژی نقشی دارد؟
MED-691
تهوع و استفراغ فرآیندهای فیزیولوژیکی هستند که هر انسان در مرحله ای از زندگی خود تجربه می کند. آنها مکانیسم های حفاظتی پیچیده ای هستند و علائم تحت تأثیر پاسخ و محرک های امتوژنیک قرار می گیرند. با این حال، زمانی که این علائم به طور مکرر عود می کنند، می توانند کیفیت زندگی را به میزان قابل توجهی کاهش دهند و همچنین می توانند برای سلامتی مضر باشند. داروهای ضد استفراغ موجود در برابر برخی محرک ها بی اثر بوده و گران هستند و دارای عوارض جانبی هستند. نشان داده شده است که داروهای گیاهی ضد استفراغ موثری هستند و در میان گیاهان مختلف مورد مطالعه، ریزوم زنجبیل که معمولاً به نام زنجبیل شناخته می‌شود، بیش از ۲۰۰۰ سال است که به عنوان یک ضد استفراغ در سیستم‌های مختلف طب سنتی مورد استفاده قرار گرفته است. مطالعات مختلف پیش بالینی و بالینی نشان داده اند که زنجبیل دارای اثرات ضد استفراغ در برابر محرک های قیف زا است. با این حال، گزارش های متناقض به ویژه در پیشگیری از تهوع و استفراغ و بیماری حرکت ناشی از شیمی درمانی، ما را از گرفتن هر گونه نتیجه قطعی باز می دارد. بررسی فعلی برای اولین بار نتایج را خلاصه می کند. همچنین تلاش می‌شود تا به خلأهای موجود در این مطالعات منتشر شده پرداخته شود و بر جنبه‌هایی تأکید شود که برای استفاده در کلینیک‌ها در آینده به بررسی‌های بیشتری نیاز دارند.
زنجبیل در پیشگیری از تهوع و استفراغ: بررسی
MED-692
سابقه و هدف: زنجبیل برای قرن ها در سراسر جهان به عنوان یک عامل درمانی مورد استفاده قرار گرفته است. این گیاه به طور فزاینده ای در جامعه غربی نیز استفاده می شود و یکی از رایج ترین نشانه ها تهوع و استفراغ ناشی از بارداری (PNV) است. اهداف: بررسی شواهد مربوط به ایمنی و اثربخشی زنجبیل برای PNV. روش‌ها: کارآزمایی‌های تصادفی‌سازی و کنترل‌شده (RCT) زنجبیل و PNV از CINAHL، کتابخانه کاکرین، MEDLINE و TRIP تهیه شد. کیفیت روش شناختی RCT ها با استفاده از ابزار برنامه مهارت های ارزیابی انتقادی (CASP) ارزیابی شد. نتایج: چهار RCT معیارهای ورود را برآورده کردند. همه کارآزمایی‌ها دریافتند که مصرف خوراکی زنجبیل به طور قابل توجهی مؤثرتر از دارونما در کاهش دفعات استفراغ و شدت تهوع است. عوارض جانبی عموماً خفیف و نادر بودند. نتیجه گیری: بهترین شواهد موجود نشان می دهد که زنجبیل یک درمان ایمن و موثر برای PNV است. با این حال، در مورد حداکثر دوز بی خطر زنجبیل، مدت زمان مناسب درمان، عواقب مصرف بیش از حد، و تداخلات احتمالی دارو و گیاه، تردید وجود دارد. که همگی زمینه های مهمی برای تحقیقات آینده هستند. کپی رایت © 2012 کالج مامایی استرالیا. منتشر شده توسط Elsevier Ltd. کلیه حقوق محفوظ است.
اثربخشی و ایمنی زنجبیل برای تهوع و استفراغ ناشی از بارداری: یک بررسی سیستماتیک
MED-702
هدف از بررسی: تجزیه و تحلیل سیستماتیک اثربخشی و ایمنی لیراگلوتاید برای درمان دیابت شیرین در مقایسه با سایر درمان‌های تک و ترکیبی. روش: جستجوی PubMed (هر تاریخ) و EMBASE (تمام سال‌ها) با لیراگلوتاید به عنوان یک عبارت جستجو انجام شد. کارآزمایی‌های بالینی فاز III بازیابی شده توسط دو پایگاه داده و منابع ارسال شده در وب‌سایت Drug@FDA با توجه به نتایج کارایی و ایمنی مورد ارزیابی قرار گرفتند. نتایج: هشت مطالعه بالینی فاز III اثربخشی و ایمنی لیراگلوتاید را با سایر تک‌درمانی‌ها یا ترکیبات مقایسه کردند. لیراگلوتاید به عنوان تک درمانی در دوزهای 0.9 میلی گرم یا بیشتر کاهش قابل توجهی در HbA1C در مقایسه با مونوتراپی با گلیمپراید یا گلیبورید نشان داد. هنگامی که لیراگلوتاید به عنوان درمان اضافی برای گلیمپراید در دوزهای 1.2 میلی گرم یا بالاتر استفاده شد، کاهش HbA1C بیشتر از درمان ترکیبی گلیمپراید و روزیگلیتازون بود. با این حال، لیراگلوتاید به‌عنوان درمان مکمل متفورمین نتوانست نسبت به ترکیب متفورمین و گلیم‌پیراید سودمند باشد. درمان سه گانه استفاده از لیراگلوتاید علاوه بر متفورمین به همراه گلیمپراید یا روزیگلیتازون منجر به مزایای اضافی در کاهش HbA1C شد. شایع ترین عوارض جانبی اختلالات گوارشی مانند تهوع، استفراغ، اسهال و یبوست بود. در طول هشت مطالعه بالینی، شش مورد پانکراتیت و پنج مورد سرطان در بازوی لیراگلوتید گزارش شد، در حالی که یک مورد پانکراتیت در بازوهای exenatide و glimepiride به ترتیب و یک مورد سرطان در بازوی متفورمین به علاوه سیتاگلیپتین وجود داشت. نتیجه گیری: لیراگلوتاید یک گزینه درمانی جدید برای بهبود کنترل قند خون در بیماران مبتلا به دیابت نوع 2 است. با این حال، فقدان شواهد موجود در مورد دوام اثربخشی و ایمنی طولانی مدت، به نظر می رسد که در حال حاضر کاربرد آن را در درمان کلی دیابت نوع 2 محدود می کند.
اثربخشی و ایمنی لیراگلوتاید
MED-706
مکمل غذایی و/یا تعدیل یک استراتژی مهم برای بهبود چشمگیر سلامت انسان است. جستجوی گیاهان به عنوان منابع اضافی ترکیبات فنلی فعال زیستی در این زمینه مرتبط است. عصاره آبی هیبیسکوس سابداریفا سرشار از آنتوسیانین ها و سایر ترکیبات فنلی از جمله اسیدهای هیدروکسی سیتریک و کلروژنیک است. با استفاده از این عصاره، ما محافظت موثری از سلول‌های تک هسته‌ای خون محیطی کشت‌شده در برابر مرگ سلولی ناشی از H(2)O(2) و نقش مهمی در تولید سایتوکاین‌های التهابی نشان داده‌ایم. در شرایط آزمایشگاهی، عصاره تولید IL-6 و IL-8 را افزایش می دهد و غلظت MCP-1 را در سوپرناتانت به روشی وابسته به دوز کاهش می دهد. در انسان، مصرف دوز حاد عصاره (10 گرم) به خوبی تحمل شد و غلظت MCP-1 پلاسما را به طور قابل توجهی کاهش داد بدون اینکه تأثیر بیشتری بر سایر سایتوکاین ها داشته باشد. این اثر به دلیل افزایش همزمان ظرفیت آنتی اکسیدانی پلاسما نبود. در عوض، مکانیسم‌های آن احتمالاً شامل مهار مستقیم مسیرهای التهابی و/یا متابولیک مسئول تولید MCP-1 است و ممکن است در شرایط التهابی و مزمن که در آن نقش MCP-1 به خوبی تثبیت شده است، مرتبط باشد. اگر اثرات مفید آن در بیماران تایید شود، می‌توان آن را به عنوان یک داروی گیاهی سنتی ارزشمند برای درمان بیماری‌های التهابی مزمن با مزیت عاری بودن از ارزش کالری یا مسمومیت بالقوه الکل در نظر گرفت. حق چاپ 2009 Elsevier GmbH. تمامی حقوق محفوظ است.
عصاره آبی Hibiscus sabdariffa calices تولید پروتئین شیمی‌جذب مونوسیتی-1 را در انسان تعدیل می‌کند.
MED-707
هدف از مطالعه: رزل (Hibiscus sabdariffa) برای اثر اوریکوزوری آن مورد بررسی قرار گرفت. مواد و روش‌ها: در این مطالعه از مدل انسانی با 9 نفر بدون سابقه سنگ کلیه (سنگ غیرکلیوی، NS) و 9 نفر با سابقه سنگ کلیه (RS) استفاده شد. یک فنجان چای ساخته شده از 1.5 گرم کالیس خشک روزل دو بار در روز (صبح و عصر) به مدت 15 روز در اختیار افراد قرار گرفت. یک خون لخته شده و دو نمونه ادرار 24 ساعته متوالی از هر فرد سه بار جمع آوری شد: (1) در ابتدا (شاهد). (2) در روزهای 14 و 15 در طول دوره نوشیدن چای؛ و (3) 15 روز پس از قطع نوشیدن چای (شستشو). نمونه‌های سرم و ادرار 24 ساعته برای اسید اوریک و سایر ترکیبات شیمیایی مرتبط با عوامل خطر سنگ ادراری مورد بررسی قرار گرفتند. ResultsAll پارامترهای سرمی تجزیه و تحلیل در محدوده نرمال و مشابه بود. بین دو گروه آزمودنی و در میان سه دوره. از نظر پارامترهای ادراری، بیشتر مقادیر پایه برای هر دو گروه مشابه بود. پس از مصرف چای، روند افزایش اگزالات و سیترات در هر دو گروه و افزایش دفع و کلیرانس اسید اوریک در گروه NS بود. در گروه RS، هم دفع اسید اوریک و هم کلیرانس به طور معنی‌داری افزایش یافت (01/0p<). هنگامی که دفع کسری اسید اوریک (FEUa) محاسبه شد، مقادیر به وضوح در هر دو گروه NS و SF پس از مصرف چای افزایش یافت و در دوره شستشو به مقادیر اولیه بازگشت. این تغییرات زمانی که داده‌ها برای هر موضوع به‌صورت جداگانه ارائه شد، به وضوح مشاهده شد. نتیجه‌گیری: داده‌های ما اثر اوریکوزوریک کالیس‌های روزل را نشان می‌دهد. از آنجایی که ترکیبات شیمیایی مختلف در کالیس های روزل شناسایی شده اند، باید یکی(هایی) که این اثر اوریکوزوری را اعمال می کنند، شناسایی شوند.
اثر اوریکوزوریک روزل (Hibiscus sabdariffa) در افراد سالم و دارای سنگ کلیه.
MED-708
آمین های آروماتیک هتروسیکلیک (HAA) ترکیبات سرطان زا هستند که در پوسته گوشت سرخ شده یافت می شوند. هدف بررسی امکان مهار تشکیل HAA در گوشت گاو سرخ شده با استفاده از مارینادهایی با غلظت های مختلف عصاره هیبیسکوس (Hibiscus sabdariffa) (0.2، 0.4، 0.6، 0.8 گرم در 100 گرم) بود. پس از سرخ کردن، پت ها برای 15 HAA مختلف با آنالیز HPLC مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند. چهار HAA MeIQx (0.3-0.6 نانوگرم در گرم)، PhIP (0.02-0.06 نانوگرم در گرم)، نورهارمان جهش زا (0.4-0.7 نانوگرم در گرم)، و هارمان (0.8-1.1 نانوگرم در گرم) در سطوح پایین یافت شدند. . غلظت MeIQx با استفاده از مارینادهای حاوی بیشترین مقدار عصاره در مقایسه با روغن آفتابگردان و ماریناد شاهد به ترتیب حدود 50% و 40% کاهش یافت. ظرفیت آنتی اکسیدانی (TEAC-Assay/Folin-Ciocalteu-Assay) معادل های آنتی اکسیدانی Trolox 0.9، 1.7، 2.6 و 3.5 میکرومول و کل ترکیبات فنلی 49، 97، 146 و 195 میکروگرم در گرم مارینا تعیین شد. در آزمون‌های رتبه‌بندی حسی، نان‌های ترشی شده و سرخ‌شده تفاوت معنی‌داری با نمونه‌های شاهد نداشتند (05/0p>). حق چاپ (ج) 2010 Elsevier Ltd. کلیه حقوق محفوظ است.
اثر بازدارندگی مارینادها با عصاره هیبیسکوس بر تشکیل آمین‌های آروماتیک هتروسیکلیک و کیفیت حسی گوشت گاو سرخ شده.
MED-709
اثر زیر مزمن عصاره آبی کاسه گل هیبیسکوس سابداریفا (HS) بر روی بیضه موش صحرایی با هدف ارزیابی مبنای فارماکولوژیک استفاده از عصاره کاسه گل HS به عنوان یک ماده تقویت کننده جنسی مورد بررسی قرار گرفت. سه گروه آزمایش دوزهای مختلف 1.15، 2.30 و 4.60 گرم بر کیلوگرم بر اساس LD(50) دریافت کردند. عصاره ها در آب آشامیدنی حل شدند. به گروه کنترل فقط حجم معادل آب داده شد. حیوانات در طول دوره 12 هفته ای قرار گرفتن در معرض اجازه دسترسی آزاد به محلول آشامیدنی داشتند. در پایان دوره درمان، حیوانات قربانی شدند، بیضه ها برداشته و وزن شدند و تعداد اسپرم اپیدیدیم ثبت شد. بیضه ها برای بررسی بافت شناسی پردازش شدند. نتایج هیچ تغییر معنی داری (05/0P>) در وزن مطلق و نسبی بیضه نشان نداد. با این حال، کاهش قابل توجهی (P<0.05) در تعداد اسپرم اپیدیدیم در گروه 4.6 گرم بر کیلوگرم نسبت به گروه شاهد مشاهده شد. گروه دوز 15/1 گرم بر کیلوگرم اعوجاج لوله ها و اختلال در سازماندهی طبیعی اپیتلیال را نشان داد، در حالی که دوز 3/2 گرم بر کیلوگرم هیپرپلازی بیضه همراه با ضخیم شدن غشای پایه را نشان داد. از طرف دیگر، گروه دوز 4.6 گرم بر کیلوگرم، تجزیه سلول های اسپرم را نشان داد. نتایج نشان می دهد که عصاره آبی کاسه گل HS باعث ایجاد سمیت بیضه در موش صحرایی می شود.
اثرات بیضه ای تجویز زیر مزمن عصاره آبی کاسه گل Hibiscus sabdariffa در موش صحرایی.
MED-711
مقاومت به انسولین، چاقی، فشار خون بالا و دیس لیپیدمی به شدت با سندرم متابولیک (MeSy) مرتبط هستند که قبل از تکامل آن به بیماری عروق کرونر قلب و دیابت به عنوان یک مرحله بالینی برگشت پذیر در نظر گرفته می شود. در حال حاضر، خواص ضد فشار خون و کاهش چربی عصاره آبی هیبیسکوس سابداریفا (HSE) در کارآزمایی‌های بالینی و آزمایش‌های in vivo نشان داده شده است. هدف از مطالعه حاضر بررسی اثرات پودر عصاره هیبیسکوس سابداریفا (HSEP) و یک درمان پیشگیرانه شناخته شده (رژیم غذایی) بر پروفایل لیپیدی افراد با و بدون MeSy طبق برنامه ملی آموزش کلسترول برای بزرگسالان پانل III بود. معیارهای NCEP-ATP III). پروتکل یک مطالعه پیگیری بود که در یک طرح فاکتوریل و تصادفی انجام شد (T1 = درمان پیشگیرانه شامل رژیم غذایی، T2 = HSEP، T3 = HSEP + درمان پیشگیرانه (رژیم غذایی) X MeSy، افراد غیرMeSy). مجموع دوز روزانه 100 میلی گرم HSEP به مدت یک ماه به صورت خوراکی در کپسول تجویز شد. درمان پیشگیرانه (رژیم غذایی) با توجه به توصیه های NCEP-ATP III انتخاب شد و به صورت جداگانه تنظیم شد. سطح کلسترول تام، LDL-c، HDL-c، VLDL-c، تری گلیسیرید، گلوکز، اوره، کراتینین، AST و ALT در خون در همه افراد قبل و بعد از درمان تعیین شد. بیماران MeSy تحت درمان با HSEP سطوح گلوکز و کلسترول تام را به طور قابل توجهی کاهش دادند، سطح HDL-c را افزایش دادند، و نسبت TAG/HDL-c بهبود یافته، نشانگر مقاومت به انسولین (آزمون t-p<0.05). علاوه بر این، یک اثر کاهش تری گلیسیرید در بیماران MeSy تحت درمان با HSEP به اضافه رژیم غذایی، و در افراد بدون MeSy تحت درمان با HSEP مشاهده شد. تفاوت معنی داری در کلسترول تام، HDL-c و نسبت TAG/HDL-c هنگامی که میانگین تفاوت مطلق بین تیمارها مقایسه شد (ANOVA P<0.02) مشاهده شد. بنابراین، علاوه بر اثرات کاهش فشار خون به خوبی ثبت شده Hibiscus sabdariffa، ما استفاده از HSEP را در افراد مبتلا به دیس لیپیدمی مرتبط با MeSy پیشنهاد می کنیم.
اثرات پودر عصاره ترش و درمان پیشگیرانه (رژیم غذایی) بر پروفایل لیپیدی بیماران مبتلا به سندرم متابولیک (MeSy).
MED-712
دمنوش هیبیسکوس سابداریفا یک دمنوش سنتی چینی گل رز است که به طور موثری در طب سنتی برای درمان فشار خون بالا و شرایط التهابی استفاده می شود. عصاره آبی H. sabdariffa (HSE) از گل‌های خشک H. sabdariffa L. تهیه شد که سرشار از اسیدهای فنولیک، فلاونوئیدها و آنتوسیانین‌ها هستند. در این بررسی، خواص شیمیایی و مکانیسم‌های احتمالی عصاره‌های مختلف H. sabdariffa را مورد بحث قرار می‌دهیم. نشان داده شده است که HSE، H. sabdariffa عصاره غنی از پلی فنل (HPE)، H. sabdariffa آنتوسیانین (HAs)، و H. sabdariffa پروتوکاتچوئیک اسید (PCA) اثرات بیولوژیکی زیادی دارند. PCA و HAs در برابر آسیب اکسیداتیو ناشی از ترت بوتیل درودراکسید (t-BHP) در سلول‌های کبدی اولیه موش محافظت می‌کنند. در خرگوش‌هایی که با کلسترول تغذیه می‌شوند و مطالعات تجربی انسانی، این مطالعات نشان می‌دهند که HSE می‌تواند به عنوان عوامل شیمیایی پیشگیری کننده از آترواسکلروز دنبال شود، زیرا اکسیداسیون LDL، تشکیل سلول‌های کف و همچنین مهاجرت و تکثیر سلول‌های عضله صاف را مهار می‌کنند. عصاره ها همچنین با تأثیر بر سطوح محصولات پراکسیداسیون لیپیدی و آنزیم های نشانگر کبدی در هیپرآمونمی تجربی، محافظت از کبد را ارائه می دهند. همچنین نشان داده شده است که PCA از عملکرد سرطان زایی مواد شیمیایی مختلف در بافت های مختلف موش جلوگیری می کند. نشان داده شد که HA و HPE باعث آپوپتوز سلول های سرطانی، به ویژه در سرطان خون و سرطان معده می شوند. مطالعات جدیدتر اثر محافظتی HSE و HPE را در نفروپاتی دیابتی ناشی از استرپتوزوتوسین بررسی کردند. از تمام این مطالعات، مشخص است که عصاره‌های مختلف H. sabdariffa در برابر تصلب شرایین، بیماری‌های کبدی، سرطان، دیابت و سایر سندرم‌های متابولیک فعالیت دارند. این نتایج نشان می‌دهد که عوامل طبیعی مانند ترکیبات فعال زیستی موجود در H. sabdariffa می‌توانند به‌عنوان عوامل پیشگیری‌کننده شیمیایی قوی و غذاهای سالم طبیعی تولید شوند.
خواص شیمیایی و مکانیسم‌های مولکولی ترکیبات زیست فعال در Hibiscus sabdariffa Linne.
MED-713
تأثیر نوشیدنی های تهیه شده از کاسه گل خشک گل هیبیسکوس سابداریفا بر دفع دیکلوفناک با استفاده از یک مطالعه کنترل شده بر روی داوطلبان انسان سالم بررسی شد. یک روش کروماتوگرافی مایع با فشار بالا برای تجزیه و تحلیل نمونه‌های ادرار 8 ساعته جمع‌آوری‌شده پس از تجویز دیکلوفناک با 300 میلی‌لیتر (معادل 8.18 میلی‌گرم آنتوسیانین) از نوشیدنی مصرفی روزانه به مدت 3 روز استفاده شد. برای آنالیز تفاوت معنی‌دار مشاهده‌شده در میزان دفع دیکلوفناک قبل و بعد از مصرف نوشیدنی، از آزمون t دو دم بدون جفت استفاده شد. کاهش در مقدار دیکلوفناک دفع شده و تنوع وسیعی در شاهد با نوشیدنی آبی هیبیسکوس سابداریفا مشاهده شد (05/0p<). نیاز روزافزونی به مشاوره بیماران در مورد استفاده از نوشیدنی های گیاهی همراه با دارو وجود دارد.
تأثیر عصاره آبی گیاه Hibiscus sabdariffa، Linn (Malvaceae) 'Roselle' بر دفع فرمولاسیون دیکلوفناک.
MED-714
مؤسسه پزشکی آمریکای شمالی (IOM) اخیراً گزارش خود را در مورد دریافت مرجع رژیم غذایی (DRI) برای کلسیم و ویتامین D منتشر کرده است. مذاکرات کمیته DRI که زیربنای این جامع ترین گزارش در مورد تغذیه ویتامین D تا به امروز است، از یک پایگاه دانش بسیار گسترده در ویتامین D در دهه گذشته یا بیشتر. با این حال، از زمان انتشار آن‌ها، DRI ویتامین D موضوع بحث‌های شدیدی بوده است که عمدتاً به دلیل تداوم شکاف‌های دانش بنیادی در ویتامین D است. این موارد را می‌توان در سطوح قرار گرفتن در معرض، متابولیسم، ذخیره‌سازی، وضعیت، دوز شناسایی کرد. -پاسخ، عملکرد و اثرات مفید یا نامطلوب سلامتی، و همچنین به کارگیری ایمن و مؤثر توصیه‌های مصرف در سطح جمعیت از طریق رویکردهای مبتنی بر مواد غذایی پایدار. بررسی حاضر مروری کوتاه بر رویکرد مورد استفاده توسط کمیته IOM برای بازنگری DRI برای ویتامین D و جمع‌آوری از تعدادی از منابع معتبر شکاف‌های دانش کلیدی در تغذیه ویتامین D از دیدگاه سلامت عمومی ارائه می‌کند. تعدادی از موضوعات تحقیقاتی تشریح شده و الزامات داده در آن شناسایی شده و به چارچوب ارزیابی ریسک مورد استفاده توسط کمیته DRI ترسیم شده است. اگرچه به عنوان یک فهرست جامع در نظر گرفته نشده است، اما مبنایی برای سازماندهی و اولویت بندی تلاش های تحقیقاتی در زمینه ویتامین D فراهم می کند، که ممکن است دیدگاهی را در زمینه های عمده ای که نیاز به توجه دارند ارائه دهد. در نظر گرفته شده است که برای محققان، سیاست گذاران ملی، جامعه بهداشت عمومی، گروه های صنعتی و سایر ذینفعان مرتبط از جمله موسسات مالی استفاده شود.
به سوی پیشگیری از کمبود ویتامین D و فراتر از آن: شکاف های دانش و نیازهای پژوهشی در تغذیه ویتامین D و سلامت عمومی
MED-716
در طول تکامل نور خورشید تولید ویتامین D در پوست برای سلامتی بسیار مهم بوده است. ویتامین D که به ویتامین آفتاب معروف است، در واقع یک هورمون است. هنگامی که در پوست تولید می شود یا از طریق رژیم غذایی مصرف می شود، به طور متوالی در کبد و کلیه ها به شکل فعال بیولوژیکی آن 1,25-دی هیدروکسی ویتامین D تبدیل می شود. این هورمون با گیرنده خود در روده کوچک تعامل می کند تا کارایی کلسیم روده را افزایش دهد. و جذب فسفات برای حفظ اسکلت در طول زندگی. کمبود ویتامین D در چند سال اول زندگی منجر به صاف شدن لگن می شود که زایمان را دشوار می کند. کمبود ویتامین D باعث پوکی استخوان و افزایش خطر شکستگی می شود. اساساً هر بافت و سلولی در بدن یک گیرنده ویتامین D دارد. بنابراین کمبود ویتامین D با افزایش خطر ابتلا به پره اکلامپسی، نیاز به سزارین برای زایمان، مولتیپل اسکلروزیس، آرتریت روماتوئید، دیابت نوع I، دیابت نوع دوم، بیماری قلبی، زوال عقل، سرطان های کشنده و بیماری های عفونی مرتبط است. بنابراین قرار گرفتن در معرض آفتاب معقول همراه با مکمل ویتامین D حداقل 2000 IU / روز برای بزرگسالان و 1000 IU / روز برای کودکان برای به حداکثر رساندن سلامت آنها ضروری است.
ویتامین D: یک راه حل D-Lightful برای سلامتی
MED-717
هدف: مصرف فروکتوز به طور قابل توجهی در ایالات متحده افزایش یافته است، در درجه اول در نتیجه افزایش مصرف شربت ذرت با فروکتوز بالا، میوه ها و آب میوه ها، و فروکتوز کریستالی. هدف این بود که مشخص شود فروکتوز، در مقادیری که معمولاً مصرف می‌شود، چقدر باعث سوءجذب و/یا علائم در افراد سالم می‌شود. طراحی: جذب فروکتوز با استفاده از تست‌های هیدروژن تنفسی 3 ساعته اندازه‌گیری شد و از نمرات علائم برای ارزیابی پاسخ‌های ذهنی برای گاز، بوربوریگموس، درد شکم و مدفوع شل استفاده شد. موضوعات/محل مطالعه: این مطالعه شامل 15 داوطلب عادی و آزاد از یک جامعه مرکز پزشکی بود و در یک کلینیک تخصصی گوارش انجام شد. مداخله: آزمودنی ها دوزهای 25 و 50 گرمی فروکتوز کریستالی را با آب پس از یک شب ناشتا در روزهای آزمایش جداگانه مصرف کردند. اندازه‌گیری‌های نتیجه اصلی: میانگین حداکثر هیدروژن تنفس، زمان اوج، سطح زیر منحنی (AUC) برای هیدروژن تنفسی و علائم گوارشی در طول یک دوره 3 ساعته پس از مصرف هر دو دوز 25 و 50 گرمی فروکتوز توسط آزمودنی‌ها اندازه‌گیری شد. تجزیه و تحلیل آماری: تفاوت در میانگین هیدروژن تنفسی، AUC، و نمرات علائم بین دوزها با استفاده از آزمون t زوجی مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. همبستگی بین هیدروژن اوج نفس، AUC، و علائم نیز مورد بررسی قرار گرفت. نتایج: بیش از نیمی از 15 بزرگسال مورد آزمایش شواهدی از سوء جذب فروکتوز پس از 25 گرم فروکتوز و بیش از دو سوم سوءجذب پس از 50 گرم فروکتوز نشان دادند. AUC، نشان دهنده پاسخ کلی هیدروژن تنفس، پس از دوز 50 گرمی به طور قابل توجهی بیشتر بود. نمرات کلی علائم پس از هر دوز به طور قابل توجهی بیشتر از سطح پایه بود، اما نمرات فقط پس از 50 گرم بیشتر از 25 گرم بود. سطح اوج هیدروژن و AUC بسیار همبسته بود، اما هیچ کدام به طور قابل توجهی با علائم مرتبط نبود. نتیجه‌گیری: فروکتوز در مقادیری که معمولاً مصرف می‌شود، ممکن است منجر به ناراحتی خفیف گوارشی در افراد عادی شود. مطالعه اضافی برای ارزیابی پاسخ به مخلوط فروکتوز-گلوکز (مانند شربت ذرت با فروکتوز بالا) و فروکتوز مصرف شده با غذا در افراد عادی و آنهایی که اختلال عملکرد دستگاه گوارش دارند، ضروری است. از آنجایی که پیک هیدروژن تنفسی در 90 تا 114 دقیقه رخ می‌دهد و با AUC هیدروژن تنفسی 180 دقیقه‌ای همبستگی زیادی دارد، ممکن است استفاده از معیارهای حداکثر هیدروژن برای کوتاه کردن مدت زمان امتحان در نظر گرفته شود.
مصرف فروکتوز در سطوح فعلی در ایالات متحده ممکن است باعث ناراحتی دستگاه گوارش در بزرگسالان عادی شود.
MED-718
هدف: تعیین ارتباط عبور گاز و نفخ شکم با تولید گاز در روده بزرگ. طراحی: مطالعه تصادفی، دوسوکور، متقاطع علائم گازی در طی یک دوره 1 هفته ای. مکان: یک مرکز پزشکی امور جانبازان. شرکت کنندگان: 25 کارمند مرکز پزشکی سالم. مداخله: رژیم غذایی شرکت کنندگان با یک دارونما (10 گرم لاکتولوز، یک قند غیرقابل جذب)، پسیلیوم (فیبر قابل تخمیر)، یا متیل سلولز (فیبر غیرقابل تخمیر) تکمیل شد. اندازه‌گیری‌ها: همه شرکت‌کنندگان برای علائم گازی (شامل تعداد معابر گاز، افزایش گاز رکتوم، و نفخ شکم) نظرسنجی شدند و پنج نفر از نظر دفع هیدروژن تنفسی مورد بررسی قرار گرفتند. نتایج: شرکت کنندگان 10 +/- 5.0 بار در روز (میانگین +/- SD) در طول دوره دارونما گاز مصرف کردند. افزایش قابل توجهی در معابر گاز (به 19 +/- 12 بار در روز) و یک تصور ذهنی از افزایش گاز رکتوم با لاکتولوز گزارش شد اما نه با هیچ یک از دو آماده سازی فیبر. دفع هیدروژن تنفسی، شاخص تولید هیدروژن در روده بزرگ، پس از مصرف هیچ یک از فیبرها افزایش نمی یابد. با این حال، افزایش معنی دار آماری (0.05 < P) در احساس نفخ شکم (که شرکت کنندگان آن را به عنوان گاز بیش از حد در روده درک کردند) با هر دو آماده سازی فیبر و با لاکتولوز گزارش شد. نتیجه گیری: پزشک باید بین گاز بیش از حد (که نشان دهنده تولید بیش از حد گاز است) و احساس نفخ (که معمولاً به تولید بیش از حد گاز ارتباطی ندارد) تمایز قائل شود. درمان اولی شامل محدود کردن عرضه مواد قابل تخمیر به باکتری‌های کولون است. علائم نفخ معمولا نشان دهنده سندرم روده تحریک پذیر است و درمان باید بر این اساس انجام شود.
رابطه عبور گاز و نفخ شکم با تولید گاز روده بزرگ.
MED-719
نفخ شکم علاوه بر ایجاد خجالت و ناراحتی، با علائم مختلفی مرتبط است که برخی از آنها ممکن است ناراحت کننده باشند. این بررسی منشا گاز روده، ترکیب آن و روش هایی را که برای تجزیه و تحلیل آن توسعه داده شده است، شرح می دهد. تاکید بر اثرات حبوبات در رژیم غذایی در تولید گاز بیش از حد روده و، به ویژه، بر نقش الیگوساکاریدهای نوع رافینوز، حاوی گروه‌های آلفا-گالاکتوزیدی است. پیشنهاداتی برای غلبه بر مشکل ارائه شده است، از جمله درمان دارویی، درمان آنزیمی، فرآوری مواد غذایی و اصلاح نباتات. تاکید می شود که حذف تمام رافینوز-الیگوساکاریدها از لوبیا مشکل نفخ شکم را در حیوانات و انسان برطرف نمی کند. ترکیبات مسئول - اگرچه فرض می شود پلی ساکاریدها (یا الیگومرهای مشتق شده از پلی ساکارید که در اثر پردازش یا پختن ایجاد می شوند) هستند - هنوز مشخص نشده اند.
نفخ - علل، ارتباط با رژیم غذایی و درمان.
MED-720
نفخ، اتساع شکم، و نفخ شکایات بسیار مکرر در اختلالات عملکردی است، اما پاتوفیزیولوژی و درمان آنها تا حد زیادی ناشناخته است. بیماران اغلب این علائم را با گاز بیش از حد روده مرتبط می دانند و کاهش تولید گاز ممکن است یک استراتژی موثر باشد. هدف ارزیابی اثر تجویز آلفا-گالاکتوزیداز، در یک پروتکل تصادفی دوسوکور کنترل شده با دارونما، بر تولید گاز روده و علائم مربوط به گاز پس از یک وعده غذایی آزمایشی چالشی در داوطلبان سالم بود. هشت داوطلب سالم 300 یا 1200 گالن آلفا گالاکتوزیداز یا دارونما را در طول یک وعده غذایی آزمایشی حاوی 420 گرم لوبیا پخته مصرف کردند. دفع هیدروژن تنفسی و بروز نفخ، درد شکم، ناراحتی، نفخ و اسهال به مدت 8 ساعت اندازه گیری شد. تجویز 1200 GalU آلفا-گالاکتوزیداز باعث کاهش قابل توجه دفع هیدروژن تنفسی و شدت نفخ شد. کاهش شدت برای همه علائم در نظر گرفته شده آشکار بود، اما هر دو 300 و 1200 GalU باعث کاهش قابل توجهی در نمره کل علائم شدند. آلفا گالاکتوزیداز تولید گاز را به دنبال یک وعده غذایی غنی از کربوهیدرات های قابل تخمیر کاهش می دهد و ممکن است در بیماران مبتلا به علائم مرتبط با گاز مفید باشد.
اثر آلفا گالاکتوزیداز خوراکی بر تولید گاز روده و علائم مربوط به گاز.
MED-721
درمان بیسموت در برابر دو اختلال عمده گوارشی اثربخشی نشان داده است: بیماری زخم معده و اسهال. در بیماری زخم پپتیک به اندازه آنتاگونیست های گیرنده H2 موثر است، هزینه بسیار کمتری دارد و نرخ عود کمتری را ارائه می دهد. هنگامی که هلیکوباکتر پیلوری دخیل است، بیسموت به عنوان یک عامل ضد میکروبی عمل می کند، ارگانیسم را سرکوب می کند اما آن را از بین نمی برد. در مطالعات اخیر، ترکیبات بیسموت با آنتی بیوتیک های معمولی استفاده شده است که باعث از بین رفتن ارگانیسم، بهبود بافت شناسی و بهبود علائم برای دوره های بیش از یک سال می شود. بیسموت ساب سالیسیلات در درمان اسهال مسافرتی و اسهال حاد و مزمن در کودکان کارایی متوسطی نشان داده است و از نظر پیشگیری برای اسهال مسافرتی موثر است. یک اپیدمی سمیت عصبی در فرانسه در دهه 1970 با درمان طولانی مدت بیسموت، معمولاً ساب گالات و ساب نیترات بیسموت گزارش شد. چنین سمیتی با بیسموت ساب سالیسیلات و بیسموت ساب سیترات کلوئیدی نادر بوده است. با این حال، مطالعات اخیر جذب روده ای بیسموت (حدود 0.2٪ از دوز مصرفی) و جداسازی این فلز سنگین در بافت های مختلف را نشان داده است، حتی با دوزهای معمولی در یک دوره 6 هفته ای اتفاق می افتد. این یافته‌ها توصیه‌هایی الهام گرفته‌اند مبنی بر اینکه دوره‌های درمان با هر ترکیب حاوی بیسموت نباید بیش از 6-8 هفته طول بکشد و به دنبال آن فواصل 8 هفته‌ای بدون بیسموت انجام شود.
بیسموت درمانی در بیماری های گوارشی.
MED-722
شکایات مربوط به گاز بیش از حد از بیماران بسیار رایج است، اما ثبت آن برای پزشک، اگر نگوییم غیرممکن، دشوار است. این بررسی به پاتوفیزیولوژی و مدیریت چنین شکایاتی می پردازد و به منابع و راه های رفع، نفخ بیش از حد، نفخ و اتساع می پردازد. علاوه بر این، مشکلات رایج نفخ، از جمله حجم بیش از حد باد شکم و باد شکم مضر، خلاصه شده است.
درک گاز بیش از حد روده.
MED-723
هدف: انواعی از دستگاه های حاوی زغال چوب برای به حداقل رساندن مشکلات مربوط به گازهای خوشبو کننده رکتوم ادعا شده است. با این حال، شواهدی که از اثربخشی این محصولات حمایت می‌کنند، تقریباً همگی حکایتی هستند. ما به طور عینی توانایی این دستگاه‌ها را برای جذب دو گاز سولفیدی بد بو (سولفید هیدروژن و متیل مرکاپتان) که در مقعد القا می‌شوند، ارزیابی کردیم. روش‌ها: از طریق یک لوله، 100 میلی‌لیتر نیتروژن حاوی 40 پی‌پی‌ام گازهای سولفید و 0.5 درصد H(2) در مقعد شش داوطلب سالم که شنل‌های غیرقابل نفوذ مایلار بر روی لباس‌های خود می‌پوشیدند، تزریق شد. از آنجایی که H(2) توسط زغال چوب جذب نمی شود، کسری از گازهای سولفید حذف شده را می توان از نسبت غلظت گاز سولفید تعیین کرد: H(2) در فضای پانتالون نسبت به نسبت در گاز تزریق شده. ResultsMeasurements بدون دستگاه در محل نشان داد که لباس افراد حذف 22.0 +/- 5.3٪ از گازهای سولفید، و نتایج به دست آمده با هر دستگاه برای این حذف تصحیح شد. تنها محصولی که تقریباً همه گازهای سولفید را جذب می کرد، بریف هایی بود که از پارچه فیبر کربن فعال ساخته شده بود. پدهای پوشیده شده در داخل لباس زیر 55 تا 77 درصد از گازهای سولفید را حذف می کنند. اکثر بالشتک ها نسبتاً بی اثر بودند و حدود 20 درصد از گازها را جذب می کردند. نتیجه گیری: توانایی دستگاه های حاوی زغال چوب برای جذب گازهای خوشبو کننده مقعدی با قرار گرفتن در معرض ناقص کربن فعال به گازها محدود می شود. شورت های ساخته شده از فیبر کربن بسیار موثر هستند. پدها کمتر موثر هستند و 55-77٪ از بو را از بین می برند. کوسن ها نسبتاً بی اثر هستند.
اثربخشی دستگاه‌هایی که ادعا می‌شود برای کاهش بوی گاز شکم استفاده می‌شوند.
MED-724
نفخ شکم علاوه بر ایجاد خجالت و ناراحتی، با علائم مختلفی مرتبط است که برخی از آنها ممکن است ناراحت کننده باشند. این بررسی منشا گاز روده، ترکیب آن و روش هایی را که برای تجزیه و تحلیل آن توسعه داده شده است، شرح می دهد. تاکید بر اثرات حبوبات در رژیم غذایی در تولید گاز بیش از حد روده و، به ویژه، بر نقش الیگوساکاریدهای نوع رافینوز، حاوی گروه‌های آلفا-گالاکتوزیدی است. پیشنهاداتی برای غلبه بر مشکل ارائه شده است، از جمله درمان دارویی، درمان آنزیمی، فرآوری مواد غذایی و اصلاح نباتات. تاکید می شود که حذف تمام رافینوز-الیگوساکاریدها از لوبیا مشکل نفخ شکم را در حیوانات و انسان برطرف نمی کند. ترکیبات مسئول - اگرچه فرض می شود پلی ساکاریدها (یا الیگومرهای مشتق شده از پلی ساکارید که در اثر پردازش یا پختن ایجاد می شوند) هستند - هنوز مشخص نشده اند.
نفخ - علل، ارتباط با رژیم غذایی و درمان.
MED-726
هدف: ارتباط بین پروفایل لیپیدی و آسیب شناسی بیماری آلزایمر (AD) در سطح جمعیت نامشخص است. ما برای شواهدی از خطر پاتولوژیک مرتبط با AD متابولیسم غیرطبیعی لیپید جستجو کردیم. روش‌ها: این مطالعه شامل نمونه‌های مغزی از مجموعه‌ای از 147 کالبد شکافی بین سال‌های 1998 تا 2003 از ساکنان شهر هیسایاما، ژاپن (76 مرد و 71 زن) بود که در سال 1988 تحت معاینات بالینی قرار گرفتند. پروفایل‌های چربی، مانند کلسترول تام (TC) تری گلیسیرید و کلسترول لیپوپروتئین با چگالی بالا (HDLC) در سال 1988 اندازه گیری شد. کلسترول لیپوپروتئین با چگالی کم (LDLC) با استفاده از فرمول فریدوالد محاسبه شد. پلاک های عصبی (NPs) با توجه به کنسرسیوم برای ایجاد رجیستری برای دستورالعمل های بیماری آلزایمر (CERAD) و پیچیدگی های نوروفیبریلاری (NFTs) بر اساس مرحله براک ارزیابی شدند. ارتباط بین هر پروفایل لیپیدی و آسیب شناسی AD با تجزیه و تحلیل کوواریانس و تجزیه و تحلیل رگرسیون لجستیک مورد بررسی قرار گرفت. نتایج: میانگین تعدیل شده TC، LDLC، TC/HDLC، LDLC/HDLC، و غیر HDLC (تعریف شده به عنوان TC-HDLC) در افراد دارای NPs به طور قابل توجهی بالاتر بود، حتی در مراحل پراکنده تا متوسط ​​(CERAD = 1 یا 2). در مقایسه با افراد بدون NPs در مدل‌های چند متغیره از جمله حامل APOE ε4 و سایر عوامل مخدوش‌کننده. افراد در بالاترین چارک های این پروفایل های لیپیدی در مقایسه با افراد در چارک های پایین تر، خطرات NPs را به طور قابل توجهی بالاتر داشتند، که ممکن است یک اثر آستانه را نشان دهد. در مقابل، هیچ رابطه ای بین پروفایل لیپیدی و NFT وجود نداشت. نتیجه گیری: نتایج این مطالعه نشان می دهد که دیس لیپیدمی خطر ابتلا به آسیب شناسی پلاکی را افزایش می دهد.
ارتباط پاتولوژی بیماری آلزایمر با متابولیسم غیر طبیعی لیپید: مطالعه هیسایاما.
MED-727
پس‌زمینه: محتوا و زمینه ملاقات‌های سرپایی خانواده هرگز به طور کامل توصیف نشده است، و بسیاری از جنبه‌های تمرین خانواده را در یک جعبه سیاه رها می‌کند، که توسط سیاست‌گذاران دیده نمی‌شود و تنها به صورت مجزا درک می‌شود. این مقاله شیوه های خانواده جامعه، پزشکان، بیماران و ویزیت های سرپایی را شرح می دهد. روش‌ها: پزشکان خانواده در شمال شرقی اوهایو برای شرکت در یک مطالعه چند روشی از محتوای عمل مراقبت‌های اولیه دعوت شدند. پرستاران پژوهشی مستقیماً ویزیت‌های متوالی بیمار را مشاهده کردند و داده‌های اضافی را با استفاده از بررسی سوابق پزشکی، پرسشنامه‌های بیمار و پزشک، داده‌های صورت‌حساب، چک‌لیست‌های محیط تمرین و یادداشت‌های قوم‌نگاری جمع‌آوری کردند. ResultsVisits توسط 4454 بیمار مراجعه به 138 پزشک در 84 شیوه مشاهده شد. ویزیت های سرپایی از پزشکان خانواده طیف گسترده ای از بیماران، مشکلات و سطوح پیچیدگی را در بر می گرفت. میانگین بیماران در سال گذشته 4.3 ویزیت به مطب داشته اند. میانگین مدت زمان بازدید 10 دقیقه بود. پنجاه و هشت درصد ویزیت ها برای بیماری حاد، 24 درصد برای بیماری مزمن و 12 درصد برای مراقبت خوب بود. رایج ترین موارد استفاده از زمان عبارت بودند از گرفتن شرح حال، برنامه ریزی درمان، معاینه فیزیکی، آموزش بهداشت، بازخورد، اطلاعات خانواده، چت، ساختار تعامل و سؤالات بیمار. نتیجه‌گیری: تمرین خانواده و بازدید از بیمار پیچیده است، با تقاضاها و فرصت‌های رقابتی برای رسیدگی به طیف وسیعی از مشکلات افراد و خانواده‌ها در طول زمان و در مراحل مختلف سلامت و بیماری. تحقیقات چند روشی در محیط‌های عملی می‌تواند راه‌هایی را برای افزایش فرصت‌های رقابتی تمرین خانوادگی برای بهبود سلامت بیمارانشان شناسایی کند.
روشن کردن جعبه سیاه. شرح 4454 مراجعه بیمار به 138 پزشک خانواده.
MED-728
کوشنر در یک مطالعه اساسی در سال 1995 نگرش ها، رفتارهای عملی و موانع ارائه مشاوره تغذیه توسط پزشکان مراقبت های اولیه را تشریح کرد. این مقاله مشاوره تغذیه و رژیم غذایی را به عنوان مؤلفه های کلیدی در ارائه خدمات پیشگیرانه توسط پزشکان مراقبت های اولیه تشخیص داد. کوشنر خواستار رویکردی چند جانبه برای تغییر شیوه های مشاوره پزشکان شد. امروزه باور غالب این است که چیز کمی تغییر کرده است. افراد سالم 2010 و گروه ویژه پیشگیری از ایالات متحده نیاز به پزشکان را برای رسیدگی به تغذیه با بیماران شناسایی می کنند. هدف سال 2010 افزایش به 75 درصد نسبت بازدیدهای مطب شامل سفارش یا ارائه مشاوره رژیم غذایی برای بیماران مبتلا به بیماری قلبی عروقی، دیابت یا فشار خون بالا بود. در بررسی میان دوره، این نسبت در واقع از 42 درصد به 40 درصد کاهش یافت. پزشکان مراقبت های اولیه همچنان بر این باورند که ارائه مشاوره تغذیه در حوزه مسئولیت آنهاست. با این حال، شکاف بین نسبت بیمارانی که پزشکان معتقدند از مشاوره تغذیه سود می برند و کسانی که آن را از پزشک مراقبت های اولیه خود دریافت می کنند یا به متخصصان تغذیه و سایر متخصصان مراقبت های بهداشتی ارجاع می شوند، باقی می ماند. موانع ذکر شده در سال‌های اخیر همچنان مواردی هستند که کوشنر فهرست کرده است: کمبود زمان و جبران خسارت و تا حدودی کمبود دانش و منابع. چشم انداز سال 2010 جراح عمومی برای یک کشور سالم و متناسب و بانوی اول اوباما کمپین بیایید حرکت کنیم نیاز به مشاوره بزرگسالان و کودکان در مورد رژیم غذایی و فعالیت بدنی را برجسته می کند.
موانع ارائه مشاوره تغذیه توسط پزشکان: نظرسنجی از پزشکان مراقبت های اولیه
MED-729
در طول فرآیند کشتار، لاشه گاوها با اره کردن به سمت پایین ستون مهره ها تقسیم می شوند و در نتیجه هر نیمه با مواد نخاع آلوده می شوند. با استفاده از یک روش جدید مبتنی بر یک روش Real-time PCR، ما انتقال بافت با واسطه اره را در بین لاشه‌ها اندازه‌گیری کردیم. تا 2.5 درصد از بافت بازیابی شده از هر یک از 5 لاشه بعدی با استفاده از سواب بر روی صورت تقسیم شده مهره ها از اولین لاشه ای که شکافته شده بود به دست آمد. تقریباً 9 میلی گرم بافت نخاع بود. تحت شرایط کنترل شده در یک کشتارگاه آزمایشی، بین 23 تا 135 گرم بافت در اره پس از تقسیم 5 تا 8 لاشه جمع می شود. از کل بافت بازیابی شده، بین 10 تا 15 درصد از لاشه اول و بین 7 تا 61 میلی‌گرم بافت نخاعی از لاشه اول منشاء گرفته است. در کارخانه های تجاری در بریتانیا، بسته به روش شستشوی اره و تعداد لاشه های پردازش شده، بین 6 تا 101 گرم بافت از اره بازیابی شد. بنابراین، اگر لاشه آلوده به انسفالوپاتی اسفنجی گاوی وارد خط کشتار شود، خطر اصلی آلودگی بعدی لاشه از بقایای بافتی است که در اره شکاف انباشته می شود. این کار اهمیت تمیز کردن موثر اره را برجسته می کند و نشان می دهد که اصلاحات طراحی برای به حداقل رساندن تجمع بقایای بافت نخاع و در نتیجه خطر آلودگی متقاطع لاشه ها مورد نیاز است.
انتقال مواد طناب نخاعی به لاشه گاوهای بعدی در هنگام شکافتن.
MED-730
افزایش مقاومت ضد میکروبی در سطح جهانی در میکروارگانیسم‌ها، درمان پزشکی انسان‌های آلوده را پیچیده می‌کند. ما یک تجزیه و تحلیل عامل خطر برای شیوع کمپیلوباکتر کلی مقاوم به ضد میکروبی در 64 مزرعه تکمیلی خوک سوئیس انجام دادیم. بین ماه مه و نوامبر 2001، 20 نمونه مدفوع در هر مزرعه از کف آغلی که خوک‌های نهایی را نگهداری می‌کردند، کمی قبل از کشتار جمع‌آوری شد. نمونه ها جمع آوری و برای گونه های کمپیلوباکتر کشت شدند. سویه های کمپیلوباکتر جدا شده از نظر مقاومت در برابر ضد میکروبی های انتخابی مورد آزمایش قرار گرفتند. علاوه بر این، اطلاعات مربوط به سلامت گله و جنبه های مدیریت از مطالعه دیگری در دسترس بود. از آنجایی که کیفیت داده ها در مورد سابقه استفاده از ضد میکروبی در مزارع ضعیف بود، تنها عوامل خطر غیر ضد میکروبی را می توان تجزیه و تحلیل کرد. تجزیه و تحلیل های آماری برای مقاومت در برابر سیپروفلوکساسین، اریترومایسین، استرپتومایسین، تتراسایکلین، و برای مقاومت چندگانه، که به عنوان مقاومت به سه یا بیشتر ضد میکروبی تعریف شد، انجام شد. عوامل خطر برای این پیامدها - تصحیح شده برای وابستگی نمونه ها در سطح گله - در پنج مدل معادله تخمین تعمیم یافته مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند. شیوع مقاومت ضد میکروبی در جدایه های کمپیلوباکتر سیپروفلوکساسین 1/26 درصد، اریترومایسین 2/19 درصد، استرپتومایسین 0/78 درصد، تتراسایکلین 4/9 درصد و مقاومت چندگانه 5/6 درصد بود. عوامل خطر مهمی که در شیوع سویه های مقاوم نقش دارند عبارت بودند از: کوتاه شدن دم، لنگش، ضایعات پوستی، خوراک بدون آب پنیر و تغذیه آزادانه. مقاومت چندگانه در مزرعه‌هایی که فقط تا حدی از یک سیستم همه کاره (OR = 37) یا یک سیستم جریان پیوسته (OR = 3) در مقایسه با یک حیوان کاملاً دقیق استفاده می‌کردند، بیشتر بود. جریان وجود لنگش (OR = 25)، کم مصرف (OR = 15)، و خراش در شانه (OR = 5) در گله نیز شانس مقاومت چندگانه را افزایش داد. این مطالعه نشان داد که در مزارع تکمیلی که از وضعیت سلامت گله و مدیریت بهینه مزرعه برخوردار بودند، شیوع مقاومت ضد میکروبی نیز مطلوب‌تر بود.
سلامت گله بالینی، مدیریت مزرعه و مقاومت ضد میکروبی در کمپیلوباکتر کولی در مزارع تکمیلی خوک در سوئیس.
MED-731
سیاه زخم یک عفونت باکتریایی حاد است که توسط باسیلوس آنتراسیس ایجاد می شود. انسان در شرایط طبیعی از طریق تماس با حیوانات آلوده یا محصولات حیوانی آلوده آلوده می شود. حدود 95% سیاه زخم انسان پوستی و 5% تنفسی است. سیاه زخم گوارشی بسیار نادر است و در کمتر از 1% موارد گزارش شده است. مننژیت سیاه زخم عارضه نادر هر یک از سه شکل دیگر بیماری است. ما سه مورد نادر سیاه‌ زخم (معده‌روده‌ای، اوروفارنکس و مننژیت) را گزارش می‌کنیم که از یک منبع ناشی می‌شوند. این سه بیمار از یک خانواده بودند و پس از خوردن گوشت نیمه پخته یک گوسفند بیمار با تصاویر بالینی متفاوت بستری شدند. این موارد بر نیاز به آگاهی از سیاه زخم در تشخیص افتراقی در مناطقی که این بیماری بومی باقی می ماند تاکید می کند.
سه مورد نادر سیاه زخم ناشی از یک منبع.
MED-732
نمونه‌های اسفنجی از لاشه، گوشت، پرسنل و سطوح درگیر در فعالیت‌های خیره‌کننده، کشتار و پانسمان/استخوان‌سازی در سه کشتارگاه، و از محصولات خرده‌فروشی گوشت گاو گرفته شد. نمونه‌ها برای حضور پروتئین‌های اختصاصی سیستم عصبی مرکزی (CNS) (سینتاکسین 1B و/یا پروتئین اسیدی فیبریلاری گلیال (GFAP)، به عنوان شاخص‌های آلودگی با بافت CNS مورد بررسی قرار گرفتند. Syntaxin 1B و GFAP در بسیاری از اسفنج‌ها شناسایی شدند. نمونه های گرفته شده در امتداد خط کشتار و در اتاق های سرد هر سه کشتارگاه در یک نمونه از ماهیچه longissimus (استریپلوین) که در سالن استخوان بندی یکی از کشتارگاه ها گرفته شده بود، اما در دو کشتارگاه دیگر یا در گوشت های خرده فروشی مشاهده نشد. .
انتشار بافت سیستم عصبی مرکزی در طی کشتار گاو در سه کشتارگاه ایرلندی.
MED-733
مقاله حاضر مروری بر دانش فعلی آرتروپاتی آمیلوئید در جوجه ها ارائه می کند و پاتوژنز آمیلوئیدوز را به طور کلی و در پرندگان، موارد صحرایی گزارش شده و مطالعات انجام شده برای ارزیابی آمیلوئیدزایی عوامل مختلف در مقایسه با انتروکوکوس فکالیس را پوشش می دهد. یک مدل حیوانی از آرتروپاتی آمیلوئید ارائه شده است، همانطور که مطالعات روی پاتوژنز عفونت های آرتروپاتیک و آمیلوئیدوژن E. faecalis در لایه های قهوه ای وجود دارد. این بررسی با توصیف آسیب شناسی آرتروپاتی آمیلوئید، توصیف بیوشیمیایی پروتئین آمیلوئید مفصل مرغ به عنوان از نوع AA، بررسی ژن آمیلوئید A (SAA) سرم و بیان mRNA محلی SAA در مفاصل و کبد به پایان می رسد. .
آرتروپاتی آمیلوئید در جوجه ها
MED-734
در مجموع 28 اردک اهلی به هفت گروه چهار تایی تقسیم شدند. شش گروه با 10(1)، 10(2)، 10(3)، 10(4)، 10(5) و 10(5.7) اووسیست تلقیح شدند. و گروه باقیمانده به عنوان شاهد استفاده شد. آنتی بادی های T. gondii در همه اردک ها با آزمایش آنتی بادی فلورسانس غیرمستقیم ابتدا در روز 7 پس از تلقیح (p.i.) شناسایی شد. تیتر آنتی بادی بسته به دوز عفونی اووسیست ها در محدوده 1:20 تا 1:640 یافت شد. از روز 14 بعد از ظهر تیتر آنتی بادی به 1:80 تا 1:20 480 افزایش یافت. بین روزهای 14 و 28 p.i. (پایان آزمایش)، تیتر آنتی بادی در 14 اردک کاهش یافت، در هفت اردک ثابت ماند و در سه اردک به افزایش ادامه داد. سنجش زیستی در موش T. gondii را در عضلات سینه و پا و قلب (100٪، 47٪)، مغز (91٪، 22٪)، کبد (54٪، 13٪) و معده (46٪) نشان داد. n=24). اردک های آلوده هیچ علامت بالینی نشان ندادند. با این حال، نتایج زیست سنجی نشان می دهد که، در مقایسه با برخی از پرندگان گالیناسه، اردک های اهلی نسبتاً مستعد ابتلا به عفونت T. gondii هستند.
حساسیت اردک اهلی (Anas platyrhynchos) به عفونت تجربی با اووسیست Toxoplasma gondii.
MED-735
سابقه و هدف: آسپرین برای پیشگیری از حوادث عروقی با ارزش است، اما اطلاعات در مورد فراوانی زخم برای اطلاع از تصمیمات خطر-فایده در بیماران فردی ضروری است. هدف: تعیین شیوع و بروز زخم در جمعیتی از افرادی که تحت درمان با آسپرین قرار گرفته اند و ارزیابی عوامل پیش بینی کننده خطر. MethodsPatients مصرف آسپرین 75-325 میلی گرم روزانه از چهار کشور انتخاب شدند. موارد استثنا شامل استفاده از داروهای محافظ معده یا سایر داروهای ضد التهابی غیر استروئیدی بود. ما شیوع نقطه‌ای زخم‌های آندوسکوپی را پس از کمی‌سازی علائم سوء هاضمه اندازه‌گیری کردیم. بروز 3 ماه بعد در افراد واجد شرایط برای ادامه بررسی شد (بدون زخم پایه یا دلیلی برای محافظت از معده). یافته‌ها: در 187 بیمار، شیوع زخم 11% [فاصله اطمینان 95% (CI) 6.3-15.1%] بود. تنها 20 درصد علائم سوء هاضمه داشتند که تفاوت معنی داری با بیماران بدون زخم نداشت. بروز زخم در 113 بیمار که به مدت 3 ماه پیگیری شده بودند 7% بود (95% فاصله اطمینان (CI): 2.4-11.8%). عفونت هلیکوباکتر پیلوری خطر ابتلا به زخم اثنی عشر را افزایش داد [نسبت شانس (OR) 18.5، 95% فاصله اطمینان (CI): 2.3-149.4]، همچنین سن بالای 70 برای زخم معده و اثنی عشر در ترکیب (OR 3.3، 95% فاصله اطمینان (CI): 1.3-8.7). نتیجه‌گیری: زخم‌های گوارشی در یک نفر از هر 10 بیمار مصرف‌کننده آسپرین با دوز پایین یافت می‌شود و بیشتر آنها بدون علامت هستند. این نیاز به در نظر گرفتن هنگام بحث در مورد خطرات / منافع با بیماران دارد. عوامل خطر عبارتند از سن بالاتر و هلیکوباکتر پیلوری (برای زخم اثنی عشر).
شیوع و بروز زخم معده در حین درمان با دوزهای محافظ عروقی آسپرین.
MED-736
بیماری دیورتیکول روده بزرگ از شایع ترین بیماری ها در جامعه غربی است و از دلایل اصلی مراجعه سرپایی و علل بستری شدن در بیمارستان است. در حالی که قبلاً به عنوان یک بیماری در نظر گرفته می شد که عمدتاً افراد مسن را تحت تأثیر قرار می دهد، شیوع فزاینده ای در بین افراد کمتر از 40 سال وجود دارد. بیماری دیورتیکولی اغلب به صورت دیورتیکولیت بدون عارضه ظاهر می شود و سنگ بنای درمان آنتی بیوتیک درمانی و استراحت روده است. کولیت سگمنتال مرتبط با دیورتیکول ها دارای ویژگی های هیستوپاتولوژیک مشترک با بیماری التهابی روده است و ممکن است از درمان با 5-آمینو سالیسیلات ها بهره مند شود. درمان جراحی ممکن است برای بیماران مبتلا به دیورتیکولیت راجعه یا یکی از عوارض آن از جمله آبسه پری دیورتیکولار، سوراخ شدن، بیماری فیستولیزاسیون و تنگی و/یا انسداد لازم باشد. رزومه La maladie diverticulaire du côlon est l’une des pathologies les plus prévalentes de la société occidentale et des principales باعث مشاوره ambulatoires و d’hospitalisations. On croyait qu’elle touchait surtout les personnes âgées, mais son incidence est en croissance auprès des personnes de moins de 40 ans. La maladie diverticulaire se manifeste surtout sous forme de diverticulite sans complication، et la pierre angulaire du traitement est l’antibiothérapie et le repos intestinal. La colite segmentaire associée aux diverticules partage des caractéristiques histopathologiques avec les medies inflammatoires de l'intestin et peut profiter d'un traitement aux 5-aminosalicylates. Une prize en charge chirurgicale peut s'imposer en présence de diverticulite recurrente ou de l'une de ses complications، شامل un abcès péridiverticulaire، une perforation، une fistulisation and des sténoses ou des انسداد است.
بیماری دیورتیکولی: اپیدمیولوژی و مدیریت
MED-743
هدف: ارزیابی داروهای گیاهی، غیر از خار مریم، در درمان افسردگی. منابع داده/روش‌های جستجو: جستجوی رایانه‌ای در Medline، Cinahl، AMED، ALT Health Watch، Psych Articles، Psych Info، پایگاه‌های داده محتوای فعلی، ثبت کارآزمایی‌های کنترل‌شده کاکرین، و پایگاه داده‌های مرورهای سیستماتیک کاکرین انجام شد. با پژوهشگران تماس گرفته شد و کتابشناسی مقالات مرتبط و متاآنالیزهای قبلی برای منابع بیشتر جستجو شد. روش‌های مرور: در صورتی که کارآزمایی‌ها آزمایش‌های انسانی آینده‌نگر برای ارزیابی داروهای گیاهی، غیر از خار مریم، در درمان افسردگی خفیف تا متوسط ​​بودند و از ابزارهای معتبر برای ارزیابی واجد شرایط بودن شرکت‌کنندگان و نقاط پایانی بالینی استفاده می‌کردند، در مرور گنجانده شدند. نتایج: نه کارآزمایی شناسایی شد که تمام شرایط واجد شرایط بودن را برآورده می‌کردند. سه مطالعه کلاله زعفران را بررسی کردند، دو مطالعه کلاله زعفران را بررسی کردند و یک مطالعه کلاله زعفران را با گلبرگ مقایسه کرد. کارآزمایی‌های انفرادی در مورد بررسی اسطوخودوس، اکیوم و رودیولا نیز انجام شد. بحث: نتایج کارآزمایی ها مورد بحث قرار می گیرد. کلاله زعفران به طور قابل توجهی مؤثرتر از دارونما و به همان اندازه مؤثرتر از فلوکستین و ایمی پرامین بود. گلبرگ زعفران به طور قابل توجهی موثرتر از دارونما بود و در مقایسه با فلوکستین و کلاله زعفران به همان اندازه موثر بود. اثربخشی اسطوخودوس کمتر از ایمی پرامین بود، اما ترکیب اسطوخودوس و ایمی پرامین به طور قابل توجهی موثرتر از ایمی پرامین به تنهایی بود. در مقایسه با دارونما، مشخص شد که اکیوم به طور قابل توجهی نمرات افسردگی را در هفته 4 کاهش می دهد، اما نه در هفته 6. Rhodiola همچنین در مقایسه با دارونما به طور قابل توجهی علائم افسردگی را بهبود می بخشد. نتیجه‌گیری: تعدادی از داروهای گیاهی در مدیریت افسردگی خفیف تا متوسط ​​امیدوارکننده هستند.
داروهای گیاهی، غیر از خار مریم، در درمان افسردگی: یک مرور سیستماتیک.
MED-744
این مقاله تفسیر جدیدی از نقاشی دیواری منحصر به فرد عصر برنز (حدود 3000 تا 1100 قبل از میلاد) در اژه در ساختمان Xeste 3 در Akrotiri، Thera ارائه می‌کند. Crocus carturightianus و اصل فعال آن، زعفران، موضوعات اصلی در Xeste 3 هستند. چندین خط شواهد نشان می دهد که معنای این نقاشی های دیواری مربوط به زعفران و درمان است: (1) درجه غیر معمول توجه بصری به کروکوس، از جمله تنوع روش های نمایش کلاله ها؛ (2) تصویر نقاشی شده خط تولید زعفران از چیدن شکوفه ها تا مجموعه کلاله ها. و (3) تعداد بسیار زیاد (90) نشانه های پزشکی که زعفران از عصر مفرغ تا کنون برای آنها استفاده شده است. به نظر می رسد که نقاشی های دیواری Xeste 3 الوهیت شفابخشی مرتبط با گیاه درمانی او، زعفران را به تصویر می کشد. ارتباطات فرهنگی و تجاری بین تران ها، جهان اژه و تمدن های همسایه آنها در اوایل هزاره دوم قبل از میلاد نشان دهنده شبکه ای نزدیک از تبادل موضوعی است، اما هیچ مدرکی وجود ندارد که آکروتیری هر یک از این بازنمایی های دارویی (یا شمایل نگاری) را به عاریت گرفته باشد. خط تولید پیچیده، تصویر به یاد ماندنی الهه پزشکی با ویژگی زعفران او، و این اولین تصویر دقیق گیاه شناسی از یک داروی گیاهی، همگی نوآوری های ترانه هستند.
درمان با زعفران و الهه در ترا.
MED-745
کارآزمایی تصادفی‌سازی و کنترل‌شده دوسوکور (RCT) توسط پزشکی به‌عنوان روش‌شناسی علمی عینی پذیرفته شده است که وقتی به‌صورت ایده‌آل انجام شود، دانشی بدون سوگیری تولید می‌کند. اعتبار RCT نه تنها بر استدلال های نظری، بلکه بر اختلاف بین RCT و شواهد کمتر دقیق است (تفاوت گاهی اوقات معیار عینی سوگیری در نظر گرفته می شود). مروری کوتاه بر تحولات تاریخی و اخیر در «برهان اختلاف» ارائه شده است. این مقاله سپس این احتمال را بررسی می کند که برخی از این انحراف از حقیقت ممکن است نتیجه مصنوعات معرفی شده توسط خود RCT نقابدار باشد. آیا یک روش بی طرفانه می تواند سوگیری ایجاد کند؟ در میان آزمایش‌های مورد بررسی، آزمایش‌هایی هستند که سختی روش‌شناختی یک RCT معمولی را تقویت می‌کنند تا آزمایش را کمتر در معرض تخریب ذهن قرار دهند. این روش، یک استاندارد فرضی پلاتین، می تواند برای قضاوت در مورد استاندارد طلا استفاده شود. به نظر می‌رسد پنهان‌کاری در یک RCT کنترل‌شده با دارونما، می‌تواند یک «سوگیری پنهان‌کننده» ایجاد کند. سایر سوگیری‌های بالقوه، مانند «انتخاب خود محقق»، «ترجیح» و «رضایت» نیز به اختصار مورد بحث قرار می‌گیرند. چنین تحریفات بالقوه ای نشان می دهد که RCT دوسوکور ممکن است به معنای واقع گرایانه عینی نباشد، بلکه در معنای انضباطی نرم تر عینی است. برخی از واقعیت ها ممکن است مستقل از دستگاه تولید آنها وجود نداشته باشند.
کارآزمایی دوسوکور، تصادفی و کنترل شده با دارونما: استاندارد طلایی یا گوساله طلایی؟
MED-746
در این مطالعه تأثیر گیاه زعفران بر اختلال نعوظ مردان بررسی شد. 20 بیمار مرد مبتلا به ED به مدت ده روز تحت نظر قرار گرفتند و هر روز صبح یک قرص حاوی 200 میلی گرم زعفران مصرف کردند. بیماران در شروع درمان و در پایان ده روز تحت آزمون ورم آلت تناسلی شبانه (NPT) و پرسشنامه شاخص بین المللی عملکرد نعوظ (IIEF-15) قرار گرفتند. پس از ده روز مصرف زعفران بهبود آماری معنی داری در سفتی نوک و وز شدن نوک و همچنین سفتی پایه و وز شدن پایه مشاهده شد. نمرات کل ILEF-15 در بیماران پس از درمان با زعفران به طور قابل توجهی بالاتر بود (قبل از درمان 1.44+/-15/22؛ بعد از درمان 90/1+/20/39، 001/0p<). زعفران با افزایش تعداد و طول مدت وقایع نعوظ که در بیماران مبتلا به ED حتی تنها پس از مصرف ده روزه مشاهده می شود، تأثیر مثبتی بر عملکرد جنسی نشان داد.
ارزیابی Crocus sativus L. (زعفران) بر اختلال نعوظ مردان: یک مطالعه مقدماتی.
MED-748
پرسش‌های اخلاق پزشکی اغلب به‌عنوان مسائل دشوار تصادفی یا به‌عنوان موارد دشواری که نشان‌دهنده پارادوکس‌ها یا مزایای نظریه‌های اخلاقی جهانی هستند، تلقی می‌شوند. من در اینجا، در تقابل با چنین رویکردهایی، به جدایی ناپذیری پرسش‌های تاریخ اجتماعی و نظریه اجتماعی از هرگونه ارزیابی هنجاری اعمال پزشکی استدلال می‌کنم. محور بحث، مسئله مشروعیت اقتدار اجتماعی اعمال شده توسط پزشکان، و ناکافی بودن دفاع های سنتی از این اقتدار در جوامع لیبرال (رویکردهای داوطلبانه، رضایت آگاهانه) و نیز حملات سنتی به چنین استراتژی هایی است (نقد ایدئولوژی). ). استدلال می‌شود که با در نظر گرفتن چنین اختیاراتی به‌عنوان نهادی محدود و مبتنی بر نقش، می‌تواند به شکلی گسترده‌تر و کافی‌تر به تعریف «مشکل اخلاقی» در عمل پزشکی و چرایی آن کمک کند.
عمل پزشکی و اقتدار اجتماعی.
MED-749
از نظر تاریخی، پزشکان کیفیت آموزش تغذیه در دوران دانشکده پزشکی را ناکافی می دانند. بررسی ادبیات نشان می دهد که این تصور از دهه 1950 تغییر قابل توجهی نکرده است. بسیاری از مدارس برای ایجاد برنامه های درسی تغذیه بالینی برای استفاده در دوران دانشکده پزشکی کار کرده اند. جالب توجه است، داده ها نشان می دهد که درک دانشجویان پزشکی از اهمیت تغذیه بالینی می تواند در طول دانشکده پزشکی کاهش یابد. داده های اخیر از اهمیت تغذیه درمانی هدفمند برای کاهش عوارض و مرگ و میر حمایت می کند، با این حال به نظر می رسد تعداد پزشکان علاقه مند به تغذیه در حال کاهش است و ساعات کمتری آموزش تغذیه در دانشکده پزشکی انجام می شود. یک راه حل ممکن برای بهبود آموزش و آگاهی از این مشکل، اجرای یک برنامه گواهینامه برای دانش آموزان و مربیان است که از آموزش پشتیبانی از زندگی قلبی ارائه شده توسط انجمن قلب آمریکا الگوبرداری شده است.
درک فعلی آموزش تغذیه در دانشکده های پزشکی ایالات متحده
MED-751
پیشینه و اهداف اگرچه چربی ها و کلسترول در رژیم غذایی قبلاً با خطر بیماری قلبی عروقی (CVD) در جمعیت های میانسال مرتبط بوده است، در میان سالمندان کمتر شناخته شده است. هدف از این مطالعه تعیین ارتباط بین چربی‌های رژیم غذایی، کلسترول، و تخم‌مرغ و خطر CVD در میان بزرگسالان 70 تا 79 ساله ساکن جامعه در مطالعه سلامت، پیری و ترکیب بدن بود. روش ها و نتایج رژیم غذایی با استفاده از پرسشنامه 108 ماده ای بسامد غذا توسط مصاحبه کننده (1941=n) ارزیابی شد. حوادث CVD به عنوان یک انفارکتوس میوکارد تایید شده، مرگ کرونر، یا سکته تعریف شد. نرخ نسبی CVD طی 9 سال پیگیری با استفاده از مدل‌های مخاطرات متناسب کاکس برآورد شد. در طول پیگیری، 203 مورد حادثه CVD وجود داشت. هیچ ارتباط معنی داری بین چربی های رژیم غذایی و خطر CVD وجود نداشت. کلسترول رژیم غذایی (HR (95٪ CI): 1.47 (0.93، 2.32) برای سهک بالا در مقابل پایین؛ P برای روند، 0.10) و مصرف تخم مرغ (HR (95٪ CI): 1.68 (1.12، 2.51) برای 3+ /week در مقابل <1/week); P برای روند، 0.01) با افزایش خطر CVD همراه بود. با این حال، در تجزیه و تحلیل های زیرگروه، کلسترول غذایی و مصرف تخم مرغ تنها با افزایش خطر CVD در میان افراد مسن مبتلا به دیابت نوع 2 (HR (95٪ فاصله اطمینان): 3.66 (1.09، 12.29) و 5.02 (1.63، 15.52) همراه بود. یک سوم/گروه بالا در مقابل پایین). نتیجه گیری کلسترول رژیم غذایی و مصرف تخم مرغ با افزایش خطر CVD در میان افراد مسن تر و ساکن در جامعه مبتلا به دیابت نوع 2 همراه بود. تحقیقات بیشتر در مورد مکانیسم(های) بیولوژیکی برای افزایش خطر CVD با کلسترول رژیم غذایی بالاتر و مصرف مکرر تخم مرغ در میان افراد مسن مبتلا به دیابت ضروری است.
چربی و کلسترول رژیم غذایی و خطر ابتلا به بیماری های قلبی عروقی در بزرگسالان مسن: مطالعه سلامت ABC
MED-752
شواهدی وجود دارد که نشان می‌دهد فیتواستروژن‌های خاصی آروماتاز، آنزیمی که آندروژن‌ها را به استروژن تبدیل می‌کند، مهار می‌کنند. مطالعات جنبشی در آماده سازی های بدون سلول نشان می دهد که آنها ممکن است آروماتاز ​​را با اتصال رقابتی به آنزیم مهار کنند، اما مطالعات کمی وجود دارد که اثرات طولانی مدت فیتواستروژن ها را بر بیان آنزیم های استروئیدی بررسی می کند. این مطالعه این فرضیه را آزمایش کرد که فیتواستروژن ها می توانند فعالیت آروماتاز ​​را با تنظیم پایین بیان آن کاهش دهند. آزمایش‌ها بر روی کشت‌های اولیه سلول‌های گرانولوزا لوتئال (GL) انسانی پس از قرار گرفتن در معرض فیتواستروژن‌ها به مدت 48 ساعت انجام شد. فعالیت آروماتاز ​​با توانایی سلول‌ها برای تبدیل تستوسترون به استرادیول در طی یک دوره 4 ساعتی اندازه‌گیری شد و سپس بیان mRNA آروماتاز ​​(mRNA(arom)) از همان سلول‌ها با استفاده از PCR کمی در زمان واقعی اندازه‌گیری شد. ترکیبات مورد بررسی فلاون ها، آپیژنین و کورستین، و ایزوفلاون ها، جنیستئین، بیوکانین A و دایدزین در دوزهای 10 میکرومولار و 100 نانومولار بودند. ترکیب این ترکیبات در دوز پایین نیز مورد بررسی قرار گرفت. تمام ترکیبات آزمایش شده به طور وابسته به دوز، میانگین mRNA (عطر) را در مقایسه با گروه کنترل کاهش دادند. آپیژنین قوی ترین مهارکننده با مهار قابل توجه mRNA (عطر) بود که در هر دو 10 میکرومولار و 100 نانومولار مشاهده می شد، در حالی که سایر فلاونوئیدها (به جز بیوکانین A) فقط در دوز بالاتر مهار قابل توجهی را ایجاد کردند (05/0p<). ترکیبات با دوز پایین (100 نانومولار) به جز ترکیبی از سه ایزوفلاون که مهار قابل توجهی از mRNA (عطر) را القا می کردند، بی اثر بودند. تغییرات در فعالیت آروماتاز ​​به موازات نتایج mRNA (arom) بود و مطالعات اضافی نشان داد که کاهش فعالیت آروماتاز ​​در مقایسه با کاهش mRNA (عطر) به طور قابل‌توجهی در زمان به تاخیر افتاد. به تنهایی یا در ترکیب با دوز کم، بر بیان و فعالیت آروماتاز ​​در سلول‌های انسانی و نشان می‌دهد که قرار گرفتن در معرض رژیم غذایی مزمن و تجمع بافتی مخلوط‌های با دوز پایین فیتواستروژن‌ها می‌تواند پیامدهای مهمی برای فعالیت آروماتاز ​​و تولید استروژن داشته باشد.
فیتواستروژن ها و ترکیبات دوز پایین آنها بیان mRNA و فعالیت آروماتاز ​​را در سلول های گرانولوزا-لوتئال انسانی مهار می کنند.
MED-753
پس زمینه بر اساس اثر محافظتی فرضی، ما اثر غذاهای سویا را بر استروژن موجود در مایع آسپیرات نوک پستان (NAF) و سرم، شاخص‌های احتمالی خطر سرطان سینه بررسی کردیم. روش‌ها در یک طرح متقاطع، 96 زن را که ≥10 میکرولیتر NAF تولید می‌کردند، به‌مدت 6 ماه به یک رژیم غذایی با سویا بالا یا پایین تقسیم کردیم. در طول رژیم غذایی سرشار از سویا، شرکت کنندگان 2 وعده سویا شیر سویا، توفو یا آجیل سویا (تقریبا 50 میلی گرم ایزوفلاون در روز) مصرف کردند. در طول رژیم غذایی کم سویا، آنها رژیم معمول خود را حفظ کردند. شش نمونه NAF با استفاده از یک آسپیراتور FirstCyte © به دست آمد. استرادیول (E2) و استرون سولفات (E1S) در NAF و استرون (E1) در سرم تنها با استفاده از رادیوامونواسی بسیار حساس ارزیابی شدند. مدل‌های رگرسیون با اثرات مختلط که برای اندازه‌گیری‌های مکرر و محدودیت‌های سانسور چپ محاسبه می‌شوند، استفاده شد. ResultsMean E2 و E1S در طول رژیم غذایی با سویا بالا نسبت به رژیم غذایی کم سویا (به ترتیب 113 در مقابل 313 pg/mL و 46 در مقابل 68 نانوگرم در میلی لیتر، به ترتیب) بدون رسیدن به اهمیت (07/0=p) کمتر بود. اثر متقابل گروه و رژیم غذایی معنی دار نبود. هیچ اثری از تیمار سویا روی سرم E2 (76/0=p)، E1 (86/0=p)، یا E1S (56/0=p) وجود نداشت. در افراد، NAF و سطح سرمی E2 (rs = 0.37؛ P <0.001) اما نه E1S (rs = 0.004؛ P = 0.97) همبستگی داشت. E2 و E1S در NAF و سرم به شدت مرتبط بودند (rs = 0.78 و rs = 0.48؛ P <0.001). نتیجه گیری غذاهای سویا در مقادیر مصرف شده توسط آسیایی ها به طور قابل توجهی سطح استروژن در NAF و سرم را تغییر نداد. تأثیر روند کاهش استروژن در NAF در طول رژیم غذایی حاوی سویا با نگرانی‌ها در مورد اثرات نامطلوب غذاهای سویا بر خطر سرطان سینه مقابله می‌کند.
سطوح استروژن در سیال و سرم نوک پستان در طی یک کارآزمایی تصادفی سویا
MED-754
زمینه: ترکیب مواد غذایی با خواص شناخته شده کاهش دهنده کلسترول (نمونه رژیم غذایی) در کاهش کلسترول سرم تحت شرایط کنترل شده متابولیک بسیار موثر بوده است. هدف: ارزیابی اثر یک سبد غذایی در دو سطح شدت بر درصد تغییر کلسترول لیپوپروتئین با چگالی کم (LDL-C) در میان شرکت‌کنندگانی که رژیم‌های انتخابی خود را دنبال می‌کنند. طراحی، مکان، و شرکت کنندگان: یک مطالعه طراحی موازی بر روی 351 شرکت‌کننده مبتلا به هیپرلیپیدمی از 4 مرکز دانشگاهی شرکت‌کننده در سراسر کانادا (کبک سیتی، تورنتو، وینی‌پگ و ونکوور) که بین 25 ژوئن 2007 و 19 و 2 فوریه 19، 2009 تصادفی شد. از 3 درمان به مدت 6 ماه. مداخله: شرکت‌کنندگان به مدت 6 ماه توصیه‌های غذایی در مورد یک رژیم غذایی درمانی با چربی اشباع شده کم (شاهد) یا یک سبد غذایی دریافت کردند، که برای آن مشاوره در فرکانس‌های مختلف ارائه شد، که بر ترکیب رژیم غذایی از استرول‌های گیاهی، پروتئین سویا، فیبرهای چسبناک، و آجیل سبد غذایی معمول شامل 2 بازدید از کلینیک طی 6 ماه و سبد غذایی فشرده شامل 7 بازدید از کلینیک در مدت 6 ماه بود. معیارهای نتیجه اصلی: درصد تغییر در LDL-C سرم. نتایج: در آنالیز اصلاح شده قصد درمان 345 شرکت‌کننده، میزان ساییدگی کلی بین درمان‌ها تفاوت معنی‌داری نداشت (18 درصد برای سبد رژیم غذایی فشرده، 23 درصد برای سبد غذایی معمول، و 26 درصد برای کنترل؛ آزمون دقیق فیشر، P = 0.33). کاهش LDL-C از میانگین کلی 171 میلی گرم در دسی لیتر (فاصله اطمینان 95% [CI]، 168-174 میلی گرم در دسی لیتر) 13.8- بود (95% CI، 17.2- تا 10.3%؛ P < . 001) یا -26 mg/dL (95% فاصله اطمینان (CI)، 31- تا 21- mg/dL؛ P <.001) برای سبد غذایی فشرده. 13.1٪ (95٪ CI، -16.7٪ تا -9.5٪؛ P <.001) یا -24 mg/dL (95٪ CI، 30- تا 19- mg/dL؛ P <.001) برای رژیم غذایی معمول نمونه کارها; و -3.0٪ (95٪ CI، -6.1٪ تا 0.1٪؛ P = 0.06) یا -8 mg/dL (95٪ CI، -13 - تا -3 mg/dL؛ 0.002 = P) برای رژیم غذایی کنترل . درصد کاهش LDL-C برای هر سبد غذایی به طور قابل توجهی بیشتر از رژیم غذایی کنترل بود (به ترتیب P <.001). 2 مداخله سبد غذایی تفاوت معنی داری نداشتند (66/0 = P). در میان شرکت کنندگانی که به صورت تصادفی در یکی از مداخلات سبد غذایی انتخاب شدند، درصد کاهش LDL-C در سبد غذایی با رعایت رژیم غذایی همراه بود (r = -0.34، n = 157، P <.001). نتیجه گیری: استفاده از یک سبد غذایی در مقایسه با توصیه های غذایی با چربی اشباع کم منجر به کاهش بیشتر LDL-C در طی 6 ماه پیگیری شد. ثبت آزمایشی:clinicaltrials.gov شناسه: NCT00438425.
تاثیر مجموعه رژیم غذایی از غذاهای کاهنده کلسترول در دو سطح شدت توصیه های غذایی بر چربی های سرم در هیپرلیپیدمی:
MED-756
شواهد اخیر تأثیر ریز مغذی ها را در حفظ طول تلومر (TL) برجسته کرده است. به منظور بررسی اینکه آیا کوتاه شدن تلومر مرتبط با رژیم غذایی دارای ارتباط فیزیولوژیکی بوده و با آسیب قابل توجهی در ژنوم همراه است، در مطالعه حاضر، TL با تجزیه و تحلیل قطعه محدودیت انتهایی (TRF) در لنفوسیت های خون محیطی 56 فرد سالم مورد ارزیابی قرار گرفت. اطلاعات دقیق در مورد عادات غذایی در دسترس بود و داده‌ها با بروز پل‌های نوکلئوپلاسمی (NPBs)، نشانگر بی‌ثباتی کروموزومی مربوط به اختلال عملکرد تلومر که با سنجش میکرونوکلئوس مسدود شده توسط سیتوکینز مشاهده می‌شود، مقایسه شد. برای افزایش توانایی تشخیص حتی اختلالات جزئی در عملکرد تلومر، بروز NPBs نیز در سلول‌هایی که در شرایط آزمایشگاهی در معرض پرتوهای یونیزان قرار داشتند، ارزیابی شد. مراقبت برای کنترل عوامل مخدوش کننده بالقوه که ممکن است TL را تحت تاثیر قرار دهد، انجام شد. سن، ژنوتیپ hTERT و وضعیت سیگار کشیدن. داده ها نشان داد که مصرف بیشتر سبزیجات با میانگین TL به طور معنی داری بالاتر مرتبط است (013/0 = P). به طور خاص، تجزیه و تحلیل ارتباط بین ریزمغذی ها و میانگین TL نقش مهمی از دریافت آنتی اکسیدان، به ویژه بتاکاروتن، در حفظ تلومر را برجسته کرد (004/0 = P). با این حال، کوتاه شدن تلومر مرتبط با رژیم غذایی منجر به افزایش NPB های خود به خود یا ناشی از تشعشع نشد. توزیع TRFs نیز مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت و شیوع جزئی NPB های ناشی از تشعشع (P = 0.03) در افراد با مقدار بالاتر TRFs بسیار کوتاه (<2 kb) مشاهده شد. بروز نسبی TRFهای بسیار کوتاه ارتباط مثبتی با افزایش سن داشت (008/0 = P) اما با مصرف سبزیجات و مصرف روزانه ریزمغذی‌ها ارتباط مثبتی نداشت، که نشان می‌دهد میزان فرسایش تلومر مرتبط با مصرف کم آنتی‌اکسیدان‌ها در رژیم غذایی مشاهده شده در این مطالعه چندان گسترده نبود. منجر به بی ثباتی کروموزوم شود.
کوتاه شدن تلومر و ثبات کروموزوم مرتبط با رژیم غذایی
MED-757
هدف: تعیین فراوانی اتخاذ یک سبک زندگی سالم (5 یا بیشتر میوه و سبزی روزانه، ورزش منظم، BMI 18.5-29.9 کیلوگرم بر متر مربع، عدم مصرف فعلی سیگار) در یک گروه میانسال و تعیین میزان متعاقب بیماری قلبی عروقی. (CVD) و مرگ و میر در میان کسانی که سبک زندگی سالم را اتخاذ می کنند. روش‌ها: ما یک مطالعه کوهورت را در یک نمونه متنوع از بزرگسالان 45 تا 64 ساله در بررسی خطر آترواسکلروز در جوامع انجام دادیم. پیامدها مرگ و میر همه علل و بیماری های قلبی عروقی کشنده یا غیر کشنده است. نتایج: از 15708 شرکت‌کننده، 1344 نفر (8.5%) در اولین بازدید 4 عادت سبک زندگی سالم داشتند و 970 (8.4%) از بقیه 6 سال بعد به تازگی یک سبک زندگی سالم را اتخاذ کرده بودند. مردان، آمریکایی‌های آفریقایی تبار، افرادی با وضعیت اجتماعی-اقتصادی پایین‌تر، یا سابقه فشار خون بالا یا دیابت کمتر احتمال دارد که به تازگی یک سبک زندگی سالم را اتخاذ کنند (همه P <.05). در طی 4 سال بعد، کل مرگ و میر و رویدادهای بیماری قلبی عروقی برای پذیرندگان جدید کمتر بود (به ترتیب 2.5٪ در مقابل 4.2٪، chi2P <0.01، و 11.7٪ در مقابل 16.5٪، chi2P <0.01)، در مقایسه با افرادی که پذیرش نکردند. سبک زندگی سالم پس از تعدیل، پذیرندگان جدید مرگ و میر ناشی از همه علل (OR 0.60، 95% فاصله اطمینان [CI]، 0.39-0.92) و رویدادهای بیماری قلبی عروقی کمتری (OR 0.65، 95% CI، 0.39-0.92) در 4 سال آینده داشتند. نتیجه‌گیری: افرادی که به تازگی یک سبک زندگی سالم را در میانسالی اتخاذ کرده‌اند، مزایای سریعی از نرخ پایین‌تر بیماری‌های قلبی عروقی و مرگ و میر را تجربه می‌کنند. استراتژی‌هایی برای تشویق به اتخاذ سبک زندگی سالم باید به‌ویژه در میان افراد مبتلا به فشار خون بالا، دیابت یا وضعیت اقتصادی-اجتماعی پایین اجرا شود.
برگرداندن ساعت به عقب: اتخاذ یک سبک زندگی سالم در میانسالی.
MED-758
اهداف. ما رابطه بین 4 رفتار کم خطر - هرگز سیگار نکشیده، رژیم غذایی سالم، فعالیت بدنی کافی و مصرف متوسط ​​الکل - و مرگ و میر را در یک نمونه نماینده از مردم در ایالات متحده بررسی کردیم. روش ها ما از داده‌های 16958 شرکت‌کننده 17 ساله و بالاتر در بررسی مرگ‌ومیر بررسی ملی سلامت و تغذیه از سال 1988 تا 2006 استفاده کردیم. نتایج. تعداد رفتارهای کم خطر با خطر مرگ و میر رابطه معکوس داشت. در مقایسه با شرکت‌کنندگانی که هیچ رفتار کم‌خطری نداشتند، آن‌هایی که هر 4 مورد را تجربه کردند مرگ و میر ناشی از همه علل را کاهش دادند (نسبت خطر تعدیل‌شده [AHR]=0.37؛ فاصله اطمینان 95% [CI]=0.28، 0.49)، مرگ‌ومیر ناشی از نئوپلاسم‌های بدخیم ( AHR=0.34؛ 95% CI=0.20، 0.56)، بیماری قلبی عروقی عمده (AHR=0.35؛ 95% CI=0.24، 0.50) و علل دیگر (AHR=0.43؛ 95% CI=0.25، 0.74). دوره‌های پیشرفت نرخ، که نشان‌دهنده خطر معادل از تعداد معینی از سال‌های سن تقویمی است، برای شرکت‌کنندگانی که هر 4 رفتار پرخطر را در مقایسه با افرادی که هیچ کدام نداشتند، 11.1 سال برای مرگ و میر ناشی از همه علل، 14.4 سال برای نئوپلاسم‌های بدخیم بود. 9.9 سال برای بیماری قلبی عروقی عمده و 10.6 سال برای سایر علل. نتیجه گیری عوامل سبک زندگی کم خطر تأثیر قوی و مفیدی بر مرگ و میر دارند.
رفتارهای سبک زندگی کم خطر و مرگ و میر ناشی از همه علل: یافته های حاصل از بررسی ملی سلامت و تغذیه بررسی مرگ و میر III مطالعه مرگ و میر
MED-759
سیگار کشیدن به طور مثبت و مصرف میوه و سبزیجات با سرطان دهانه رحم، دومین سرطان شایع در بین زنان در سراسر جهان، ارتباط منفی داشته است. با این حال، مصرف کمتر میوه ها و کاهش کاروتنوئیدهای سرم در بین افراد سیگاری مشاهده شده است. مشخص نیست که آیا تأثیر سیگار بر خطر نئوپلازی دهانه رحم با مصرف کم میوه و سبزیجات اصلاح می شود یا خیر. مطالعه حاضر اثرات ترکیبی استعمال دخانیات و رژیم غذایی را با استفاده از یک FFQ معتبر و سطوح سرمی کاروتنوئید و توکوفرول بر خطر نئوپلازی داخل اپیتلیال گردن رحم درجه 3 (CIN3) در یک مطالعه مورد-شاهدی مبتنی بر بیمارستان در سائوپائولو، برزیل، بین سال 2003 بررسی کرد. و 2005. نمونه شامل 231 مورد، مورد تایید شده بافت شناسی از CIN3 و 453 شاهد بود. مصرف کم (≤ 39 گرم) سبزیجات و میوه های سبز تیره و زرد تیره و بدون مصرف دخانیات تأثیر کمتری بر CIN3 (OR 1·14؛ 95% فاصله اطمینان (CI 0,49, 2,65) نسبت به افراد سیگاری با بالاتر داشت. مصرف (≥ 40 گرم؛ OR 1.83؛ 95% فاصله اطمینان (CI): 0.73، 4.62) پس از تنظیم برای عوامل مخدوش کننده. OR برای قرار گرفتن در معرض مشترک سیگار کشیدن و مصرف کم سبزیجات و میوه ها بیشتر بود (3.86؛ 95٪ فاصله اطمینان (CI): 1.74، 8.57؛ P برای روند <0.001) در مقایسه با افراد غیر سیگاری با مصرف بالاتر. پس از تنظیم متغیرهای مخدوش کننده و وضعیت ویروس پاپیلومای انسانی. نتایج مشابهی برای کل میوه، کاروتن کل سرم (شامل β-، α- و γ-کاروتن) و توکوفرول ها مشاهده شد. این یافته‌ها نشان می‌دهد که اثر عوامل تغذیه‌ای بر CIN3 با مصرف سیگار اصلاح می‌شود.
ارتباط سبزیجات و میوه های سبز تیره و زرد تیره با نئوپلازی داخل اپیتلیال دهانه رحم: اصلاح با سیگار کشیدن.
MED-760
علاقه زیادی به پتانسیل آنتی اکسیدان های رژیم غذایی برای کاهش استرس اکسیداتیو in vivo وجود دارد، اما مشخصه کمی از دوره زمانی اثرات پلاسما وجود دارد. ادویه های آشپزی خواص آنتی اکسیدانی قوی در شرایط آزمایشگاهی را نشان داده اند. هدف از این مطالعه بررسی این بود که آیا افزودن 14 گرم از ترکیب ادویه با آنتی اکسیدان بالا به یک وعده غذایی 5060 کیلوژول (1200 کیلو کالری) اثرات قابل توجهی پس از غذا بر روی نشانگرهای وضعیت آنتی اکسیدانی پلاسما و متابولیسم دارد یا خیر. مردان دارای اضافه وزن سالم (6 نفر) یک وعده غذایی شاهد و چاشنی را در یک طرح متقاطع تصادفی با 1 هفته بین جلسات آزمایش مصرف کردند. نمونه خون قبل از غذا و در فواصل 30 دقیقه به مدت 3.5 ساعت (مجموع 8 نمونه) انجام شد. مدل‌های خطی مختلط یک اثر متقابل درمان × زمان (P <0.05) را برای انسولین و TG نشان دادند که به ترتیب با کاهش 21 و 31 درصدی سطوح بعد از غذا با وعده‌های غذایی تند همراه بود. افزودن ادویه ها به وعده غذایی به طور قابل توجهی قدرت آنتی اکسیدانی کاهش دهنده آهن را افزایش داد، به طوری که افزایش پس از غذا بعد از غذای ادویه دار 2 برابر بیشتر از بعد از وعده غذایی شاهد بود (009/0 = P). ظرفیت جذب رادیکال اکسیژن هیدروفیل (ORAC) پلاسما نیز توسط ادویه جات ترشی جات افزایش یافت (02/0 = P). هیچ تفاوت درمانی در گلوکز، تیول های کل، ORAC چربی دوست یا ORAC کل وجود نداشت. ترکیب ادویه ها در رژیم غذایی ممکن است به عادی سازی انسولین و TG بعد از غذا کمک کند و دفاع آنتی اکسیدانی را تقویت کند.
ترکیب ادویه با آنتی اکسیدان بالا پاسخ انسولین و تری گلیسیرید پس از غذا را کاهش می دهد و برخی از معیارهای فعالیت آنتی اکسیدانی پلاسما را در مردان سالم و دارای اضافه وزن افزایش می دهد.
MED-761
اهداف: تعیین شیوه های مشاوره گروهی از متخصصین داخلی در زمینه سیگار کشیدن، ورزش، الکل و استفاده از کمربند ایمنی، و تعیین ارتباط بین عادات بهداشتی شخصی پزشکان و شیوه های مشاوره آنها. طراحی: یک نمونه طبقه بندی شده تصادفی از اعضا و همکاران کالج پزشکان آمریکا در 21 منطقه انتخاب شده برای نمایندگی از تمام مناطق ایالات متحده است. به دلیل نسبت نسبتاً کمی زنان در این گروه، آنها بیش از حد نمونه گیری شدند. تنظیم: شیوه های پزشکان. شرکت کنندگان: هزار و سیصد و چهل و نه متخصص داخلی (اعضا یا همکاران کالج) پرسشنامه ها را با نرخ پاسخ 75% برگرداندند. 52 درصد خود را به عنوان متخصص داخلی عمومی تعریف کردند. مداخلات: برای به دست آوردن اطلاعاتی در مورد استفاده پزشکان داخلی از سیگار، الکل و کمربند ایمنی و سطح فعالیت بدنی آنها از پرسشنامه استفاده شد. داده ها در مورد نشانه های مورد استفاده برای مشاوره و پرخاشگری مشاوره در مورد هر یک از این چهار عادت به دست آمد. اندازه‌گیری‌ها و نتایج اصلی: از تحلیل‌های رگرسیون دو متغیره و لجستیک برای مقایسه گرایش‌های زیرگروه‌های داخلی هم در استفاده از نشانه‌های مختلف برای مشاوره و هم در دقت مشاوره استفاده شد. ژنرالیست ها بیشتر از متخصصان به همه بیمارانی که در معرض خطر بودند مشاوره می دادند و در مشاوره پرخاشگرتر بودند. 90 درصد از پاسخ دهندگان به همه بیماران سیگاری خود مشاوره دادند، اما 64.5 درصد هرگز درباره استفاده از کمربند ایمنی صحبت نکردند. تنها 3.8 درصد از این پزشکان داخلی در حال حاضر سیگار می‌کشیدند، 11.3 درصد روزانه الکل می‌نوشیدند، 38.7 درصد شدیداً یا کاملاً فعال بودند و 87.3 درصد همیشه یا بیشتر اوقات از کمربند ایمنی استفاده می‌کردند. در میان پزشکان داخلی مردان، برای هر عادتی به جز مصرف الکل، اقدامات بهداشتی شخصی به طور قابل ملاحظه ای با مشاوره بیماران مرتبط بود. به عنوان مثال، متخصصان داخلی غیرسیگاری بیشتر به افراد سیگاری مشاوره می‌دهند، و متخصصان داخلی بسیار فعال به احتمال زیاد در مورد ورزش مشاوره می‌دهند. در میان زنان متخصص داخلی، فعالیت بدنی بسیار با مشاوره بیشتر بیماران در مورد ورزش و مصرف الکل همراه بود. نتیجه‌گیری: سطح پایین مشاوره خود گزارش‌شده در میان این متخصصان داخلی نشان می‌دهد که تأکید بیشتری بر آموزش این مهارت‌ها مورد نیاز است. ارتباط بین شیوه‌های شخصی و حرفه‌ای نشان می‌دهد که مدارس پزشکی و برنامه‌های آموزشی کارکنان خانه باید از فعالیت‌های ارتقای سلامت برای متخصصان داخلی آینده حمایت کنند.
شیوه های مشاوره متخصصان داخلی.
MED-762
برنامه اپیدمیولوژی میدانی و آموزش آزمایشگاهی اتیوپی (EFELTP) یک برنامه آموزشی و خدماتی مبتنی بر شایستگی دو ساله است که برای ایجاد تخصص و ظرفیت بهداشت عمومی پایدار طراحی شده است. این برنامه که در سال 2009 تأسیس شد، مشارکتی بین وزارت بهداشت فدرال اتیوپی، مؤسسه تحقیقات بهداشت و تغذیه اتیوپی، دانشکده بهداشت عمومی دانشگاه آدیس آبابا، انجمن بهداشت عمومی اتیوپی و مراکز کنترل و پیشگیری از بیماری‌های ایالات متحده است. ساکنان این برنامه حدود 25 درصد از زمان خود را صرف آموزش های آموزشی می کنند و 75 درصد از زمان خود را در زمینه کار در پایگاه های میدانی برنامه که با وزارت بهداشت و دفاتر بهداشت منطقه ای تأسیس شده اند، صرف بررسی شیوع بیماری، بهبود نظارت بر بیماری، پاسخ به شرایط اضطراری بهداشت عمومی، استفاده از سلامت می کنند. داده ها برای ارائه توصیه ها و انجام سایر فعالیت های مرتبط با اپیدمیولوژی در زمینه تنظیم خط مشی سلامت. ساکنان 2 گروه اول این برنامه بیش از 42 بررسی شیوع، 27 تجزیه و تحلیل داده های نظارتی، ارزیابی 11 سیستم نظارتی، 28 چکیده ارائه شفاهی و پوستری در 10 کنفرانس علمی پذیرفته شده و 8 مقاله ارائه کرده اند که 2 مقاله قبلا منتشر شده است. EFELTP فرصت های ارزشمندی را برای بهبود اپیدمیولوژی و ظرفیت سازی آزمایشگاهی در اتیوپی فراهم کرده است. در حالی که این برنامه نسبتاً جوان است، تأثیرات مثبت و قابل توجهی به کشور کمک می کند تا اپیدمی ها را بهتر تشخیص دهد و به آن پاسخ دهد و به بیماری های مهم بهداشت عمومی رسیدگی کند.
برنامه اپیدمیولوژی میدانی و آموزش آزمایشگاهی اتیوپی: تقویت سیستم های بهداشت عمومی و ایجاد ظرفیت منابع انسانی.
MED-816
در حالی که بسیاری از زنان مبتلا به سندرم تخمدان پلی کیستیک (PCOS) دارای اضافه وزن، چاق یا چاق مرکزی هستند، تأثیر وزن اضافی بر نتایج PCOS متناقض است. این بررسی با هدف ارزیابی اثرات اضافه وزن، چاقی و چاقی مرکزی بر ویژگی‌های تولید مثلی، متابولیک و روان‌شناختی PCOS انجام شد. MEDLINE، EMBASE، CINAHL، ثبت مرکزی کارآزمایی‌های کنترل‌شده کاکرین (CENTRAL) و PSYCINFO برای مطالعاتی که نتایج را بر اساس دسته‌های شاخص توده بدن یا توزیع چربی بدن گزارش می‌کنند، جستجو شدند. داده ها به صورت میانگین تفاوت یا نسبت ریسک (فاصله اطمینان 95 درصد) ارائه شد. این مرور شامل 30 مطالعه واجد شرایط بود. زنان دارای اضافه وزن یا چاق مبتلا به PCOS کاهش گلوبولین اتصال به هورمون جنسی (SHBG)، افزایش تستوسترون تام، شاخص آندروژن آزاد، هیرسوتیسم، گلوکز ناشتا، انسولین ناشتا، ارزیابی مدل هومئوستاتیک- شاخص مقاومت به انسولین و بدتر شدن پروفایل لیپیدی داشتند. چاقی در مقایسه با زنان با وزن طبیعی مبتلا به سندرم تخمدان پلی کیستیک به طور قابل توجهی تمام پیامدهای متابولیکی و تولید مثلی اندازه گیری شده به جز هیرسوتیسم را بدتر کرد. زنان دارای اضافه وزن هیچ تفاوتی در تستوسترون تام، هیرسوتیسم، کلسترول تام و لیپوپروتئین-کلسترول کم چگالی در مقایسه با زنان با وزن طبیعی نداشتند و هیچ تفاوتی در SHBG و تستوسترون تام در مقایسه با زنان چاق نداشتند. چاقی مرکزی با سطوح بالاتر انسولین ناشتا مرتبط بود. این نتایج نشان می دهد که پیشگیری و درمان چاقی برای مدیریت PCOS مهم است. © 2012 نویسندگان. بررسی چاقی © 2012 انجمن بین المللی برای مطالعه چاقی.
تأثیر چاقی بر سندرم تخمدان پلی کیستیک: مروری سیستماتیک و متاآنالیز.
MED-818
Lepidium meyenii (ماکا) گیاهی است که در ارتفاع بیش از 4000 متری از سطح دریا در مرکز آند پرو می روید. هیپولپه های این گیاه به دلیل خواص غذایی و دارویی که دارند به طور سنتی مصرف می شوند. هدف از این مطالعه تعیین وضعیت سلامت بر اساس پرسشنامه کیفیت زندگی مرتبط با سلامت (HRQL) (SF-20) و سطوح سرمی اینترلوکین 6 (IL-6) در افراد مصرف کننده ماکا بود. برای این منظور، یک مطالعه مقطعی در 50 نفر از جونین (4100 متر) طراحی شد: 27 نفر مصرف کننده ماکا و 23 نفر غیر مصرف کننده بودند. بررسی SF-20 برای به دست آوردن یک مقیاس خلاصه از وضعیت سلامت استفاده می شود. تست ایستادن از روی صندلی و نشستن (SUCSD) (برای ارزیابی عملکرد اندام تحتانی)، اندازه گیری هموگلوبین، فشار خون، سطح هورمون جنسی، سطح سرمی IL-6 و امتیاز بیماری مزمن کوهستان (CMS) مورد ارزیابی قرار گرفت. نسبت تستوسترون به استرادیول (P≪0.05)، IL-6 (P<0.05) و نمره CMS کمتر بود، در حالی که نمره وضعیت سلامتی در مصرف کنندگان ماکا در مقایسه با غیر مصرف کنندگان بالاتر بود (P<0.01). نسبت بیشتری از مصرف کنندگان ماکا تست SUCSD را در مقایسه با غیر مصرف کنندگان با موفقیت انجام دادند (P<0.01)، که نشان دهنده ارتباط معنی داری با مقادیر پایین تر IL-6 سرم (P<0.05). در نتیجه، مصرف ماکا با سطوح پایین IL-6 سرم و به نوبه خود با نمرات وضعیت سلامت بهتر در بررسی SF-20 و نمرات پایین بیماری کوهستانی مزمن همراه بود.
نقش مصرف ماکا (Lepidium meyenii) بر سطح سرمی اینترلوکین 6 و وضعیت سلامتی در جمعیت ساکن در آند مرکزی پرو در ارتفاع بیش از 4000 متر
MED-819
هدف: هدف از مطالعه حاضر بررسی اثربخشی متفورمین در مقایسه با رژیم کم کالری بر سطح پروتئین واکنشی C (CRP) و نشانگرهای مقاومت به انسولین در زنان چاق و دارای اضافه وزن مبتلا به سندرم تخمدان پلی کیستیک (PCOS) بود. مواد و روش ها: چهل زن با شاخص توده بدنی ≥ 27 و PCOS به طور تصادفی برای دریافت متفورمین یا رژیم کم کالری قرار گرفتند و قبل و بعد از یک دوره درمان 12 هفته ای مورد ارزیابی قرار گرفتند. CRP با حساسیت بالا (hs-CRP) و نشانگرهای مقاومت به انسولین (IR)، ارزیابی مدل هموستاز-IR، شاخص بررسی کمی حساسیت به انسولین و نسبت گلوکز ناشتا به انسولین در هر بیمار مورد ارزیابی قرار گرفت. نتایج: در مجموع 10 نفر کارآزمایی را کامل نکردند (سه بیمار در گروه متفورمین و هفت بیمار در گروه رژیم غذایی) و در مجموع 30 نفر کارآزمایی را تکمیل کردند (17 نفر در گروه متفورمین و 13 نفر در گروه رژیم غذایی). ). غلظت سرمی hs-CRP در هر دو گروه متفورمین (2.50 ± 5.29 در مقابل 1.99 ± 3.81، 0.008 = P) و رژیم غذایی (6.08 ± 2.14 در مقابل 4.27 ± 1.60، P = 0.004) به طور قابل توجهی کاهش یافت. تفاوت معنی داری در کاهش میانگین hs-CRP بین دو گروه وجود نداشت. کاهش سطح hs-CRP به طور معنی داری با دور کمر در گروه رژیم غذایی همبستگی داشت (r = 0.8، P <0.001). تأثیر رژیم کم کالری با کاهش وزن 10-5 درصد بر نشانگرهای مقاومت به انسولین (ارزیابی مدل هموستاز-IR، نسبت گلوکز ناشتا به انسولین، شاخص بررسی کمی حساسیت به انسولین) بهتر از درمان با متفورمین بود (001/0 = P). نتیجه‌گیری: اگرچه کاهش وزن اثری برابر با متفورمین در کاهش سطح سرمی hs-CRP دارد، اما در بهبود مقاومت به انسولین در زنان چاق و دارای اضافه وزن PCOS مؤثرتر بود. © 2012 نویسندگان. مجله تحقیقات زنان و زایمان © 2012 انجمن مامایی و زنان ژاپن.
تأثیر متفورمین در مقایسه با رژیم کم کالری بر سطح پروتئین واکنشی C سرم و مقاومت به انسولین در زنان چاق و دارای اضافه وزن مبتلا به پلی...
MED-820
سابقه و هدف: در طب سنتی، گیاه مرزنجوش (Origanum majorana) به دلیل توانایی آن در بازگرداندن تعادل هورمونی و تنظیم چرخه قاعدگی شهرت دارد. بنابراین، این مطالعه مقدماتی با هدف بررسی اثرات چای مرزنجوش بر پروفایل هورمونی زنان مبتلا به سندرم تخمدان پلی کیستیک (PCOS) در یک کارآزمایی تصادفی، دوسوکور و کنترل شده با دارونما انجام شد. روش‌ها: بیست و پنج بیمار برای دریافت چای مرزنجوش یا یک چای دارونما دو بار در روز به مدت 1 ماه تعیین شدند (گروه مداخله: n = 14؛ گروه دارونما: n = 11). پارامترهای هورمونی و متابولیک اندازه گیری شده در ابتدا و همچنین پس از مداخله عبارت بودند از: هورمون محرک فولیکول، هورمون لوتئینیزه کننده، پروژسترون، استرادیول، تستوسترون تام، دهیدرواپی آندروسترون-سولفات (DHEA-S)، انسولین و گلوکز ناشتا، ارزیابی مدل هموستاز. برای مقاومت به انسولین (HOMA-IR) و نسبت گلوکز به انسولین. نتایج: چای مرزنجوش به ترتیب سطح DHEA-S و انسولین ناشتا (P<0.05) را با میانگین (SD) 1.4 (0.5) μmol L-1 و 1.9 (0.8) μU mL-1 کاهش داد. در مقایسه با گروه دارونما، این تغییر فقط برای DHEA-S (0.05 = P) معنی‌دار بود اما برای انسولین (0.08 = P) معنی‌دار نبود. HOMA-IR در گروه مداخله به طور قابل توجهی کاهش پیدا نکرد (06/0=P)، اگرچه این تغییر در مقایسه با گروه دارونما معنی‌دار بود (05/0P<). نتیجه‌گیری: نتایج به‌دست‌آمده در مطالعه حاضر اثرات مفید چای مرزنجوش را بر پروفایل هورمونی زنان PCOS نشان می‌دهد، زیرا مشخص شد که این چای باعث بهبود حساسیت به انسولین و کاهش سطح آندروژن‌های آدرنال می‌شود. تحقیقات بیشتری برای تایید این نتایج و بررسی اجزای فعال و مکانیسم‌های موثر در چنین اثرات مفید بالقوه گیاه مرزنجوش مورد نیاز است. © 2015 The British Dietetic Association Ltd.
تأثیر چای مرزنجوش (Origanum majorana) بر پروفایل هورمونی زنان مبتلا به سندرم تخمدان پلی کیستیک: یک مطالعه آزمایشی تصادفی کنترل شده.
MED-821
هدف از این آزمایشی تصادفی‌سازی شده، ارزیابی امکان‌سنجی یک مداخله غذایی در بین زنان مبتلا به سندرم تخمدان پلی کیستیک (PCOS) با مقایسه رژیم گیاه‌خواری با رژیم کم کالری (کم کالری) بود. اضافه وزن (شاخص توده بدن، 6.1 ± 39.9 کیلوگرم بر متر مربع) زنان مبتلا به PCOS (18 = 18، سن، 4.5 ± 27.8 سال، 39 درصد سیاه پوست) که ناباروری را تجربه می کردند برای شرکت در یک وزن تصادفی 6 ماهه انتخاب شدند. مطالعه از دست دادن از طریق مشاوره تغذیه، ایمیل و فیس بوک ارائه شد. وزن بدن و دریافت رژیم غذایی در ماه های 0، 3 و 6 مورد ارزیابی قرار گرفت. ما فرض کردیم که کاهش وزن در گروه وگان بیشتر خواهد بود. ساییدگی در 3 (39٪) و 6 ماه (67٪) بالا بود. همه تجزیه و تحلیل ها به عنوان قصد درمان انجام شد و به عنوان میانه (محدوده بین چارکی) ارائه شد. شرکت کنندگان وگان به طور قابل توجهی وزن بیشتری را در 3 ماه از دست دادند (-1.8٪ [-5.0٪، -0.9٪] وگان، 0.0 [-1.2٪، 0.3٪] کم کالری؛ P = 0.04)، اما تفاوتی بین گروه ها وجود نداشت. در 6 ماهگی (P = 0.39). استفاده از گروه های فیس بوک به طور قابل توجهی با درصد کاهش وزن در 3 (001/0 P <) و 6 ماه (0.05 = P) مرتبط بود. شرکت کنندگان وگان کاهش بیشتری در انرژی (265- [439-، 0] کیلوکالری در روز) و مصرف چربی (7.4-٪ [-9.2٪، 0] انرژی) در 6 ماه در مقایسه با شرکت کنندگان کم کالری داشتند (0 [0] ، 112] کیلوکالری در روز، P = 0.02، 0 [0، 3.0٪] انرژی، P = .02). این نتایج اولیه نشان می دهد که تعامل با رسانه های اجتماعی و اتخاذ یک رژیم غذایی وگان ممکن است برای ترویج کاهش وزن کوتاه مدت در میان زنان مبتلا به PCOS موثر باشد. با این حال، یک کارآزمایی بزرگتر که به نرخ فرسایش بالقوه بالا می پردازد برای تأیید این نتایج مورد نیاز است. حق چاپ © 2014 Elsevier Inc. کلیه حقوق محفوظ است.
رژیم های لاغری با شاخص گلیسمی پایین وگان یا کم کالری برای زنان مبتلا به سندرم تخمدان پلی کیستیک: یک مطالعه امکان سنجی کنترل شده تصادفی.
MED-822
سندرم تخمدان پلی کیستیک (PCOS) که به عنوان ترکیبی از تخمک گذاری و هیپرآندروژنیسم تعریف می شود، بیش از 5 درصد از زنان در سنین باروری را تحت تاثیر قرار می دهد. به نظر می رسد مقاومت به انسولین و هیپرانسولینمی نقش مهمی در پاتوژنز آن دارند. در اینجا، ما توصیفی از یک گروه PCOS از نوردراین-وستفالن در آلمان ارائه خواهیم کرد. ویژگی های بالینی، سابقه خانوادگی و همچنین پارامترهای غدد درون ریز و متابولیک به صورت آینده نگر از 200 بیمار متوالی ثبت شد. همه بیماران از نظر مقاومت به انسولین و عملکرد سلول های بتا با تست تحمل گلوکز خوراکی مورد ارزیابی قرار گرفتند. داده های بیمار با 98 زن کنترل همسان سنی مقایسه شد. بیماران PCOS به طور قابل توجهی BMI، توده چربی بدن و سطوح آندروژن و همچنین اختلال در متابولیسم گلوکز و انسولین را نشان دادند. سابقه خانوادگی مثبت PCOS و دیابت در بیماران PCOS بیشتر بود. مقاومت به انسولین (71%) شایع ترین ناهنجاری متابولیک در بیماران PCOS بود که پس از آن چاقی (52%) و دیس لیپیدمی (46.3%)، با بروز 31.5% برای سندرم متابولیک بود. پروتئین واکنشی C و سایر عوامل خطر قلبی عروقی اغلب حتی در بیماران PCOS جوان افزایش می یابد. در حالی که ویژگی‌های بالینی و پارامترهای غدد درون ریز این گروه PCOS آلمانی ناهمگن بودند، اما با سایر جمعیت‌های قفقازی قابل مقایسه بودند.
مشخصات بالینی و بیوشیمیایی زنان مبتلا به سندرم تخمدان پلی کیستیک در نوردراین-وستفالن.
MED-823
در حالی که مدیریت سبک زندگی به عنوان درمان خط اول سندرم تخمدان پلی کیستیک (PCOS) توصیه می شود، ترکیب غذایی بهینه مشخص نیست. هدف از این مطالعه مقایسه اثر ترکیبات مختلف رژیم غذایی بر پیامدهای تن سنجی، تولیدمثلی، متابولیک و روانی در PCOS بود. جستجوی متون انجام شد (بررسی‌های شاخص پزشکی استرالیا، CINAHL، EMBASE، Medline، PsycInfo و EBM؛ آخرین جستجو در 19 ژانویه 2012 انجام شد). معیارهای ورود، زنان مبتلا به سندرم تخمدان پلی کیستیک که از داروهای ضد چاقی استفاده نمی‌کردند و همه رژیم‌های کاهش وزن یا حفظ وزن با ترکیب‌های مختلف رژیم غذایی مقایسه می‌شدند. مطالعات از نظر خطر سوگیری ارزیابی شدند. در مجموع 4154 مقاله بازیابی شد و شش مقاله از پنج مطالعه معیارهای انتخاب قبلی را داشتند که شامل 137 زن بود. متاآنالیز به دلیل ناهمگونی بالینی برای عواملی از جمله شرکت کنندگان، ترکیب مداخله غذایی، مدت زمان و پیامدها انجام نشد. تفاوت‌های ظریفی بین رژیم‌های غذایی وجود داشت، با کاهش وزن بیشتر برای رژیم غذایی غنی‌شده با چربی تک غیراشباع. بهبود نظم قاعدگی برای رژیم غذایی با شاخص گلیسمی پایین؛ افزایش شاخص آندروژن آزاد برای رژیم غذایی پر کربوهیدرات؛ کاهش بیشتر مقاومت به انسولین، فیبرینوژن، کلسترول لیپوپروتئین تام و با چگالی بالا برای رژیم غذایی کم کربوهیدرات یا شاخص گلیسمی پایین. بهبود کیفیت زندگی برای رژیم غذایی با شاخص گلیسمی پایین؛ و افسردگی و عزت نفس را برای یک رژیم غذایی با پروتئین بالا بهبود بخشید. کاهش وزن، ارائه PCOS را بدون توجه به ترکیب رژیم غذایی در اکثر مطالعات بهبود بخشید. کاهش وزن باید در تمام زنان دارای اضافه وزن مبتلا به سندرم تخمدان پلی کیستیک از طریق کاهش کالری دریافتی در شرایط دریافت تغذیه کافی و انتخاب غذای سالم صرف نظر از ترکیب رژیم غذایی هدفمند باشد. حق چاپ © 2013 آکادمی تغذیه و رژیم غذایی. منتشر شده توسط Elsevier Inc. کلیه حقوق محفوظ است.
ترکیب رژیم غذایی در درمان سندرم تخمدان پلی کیستیک: یک بررسی سیستماتیک برای اطلاع رسانی دستورالعمل های مبتنی بر شواهد
MED-824
هدف: مقایسه نتایج بالینی و پیامد باروری در زنان چاق مبتلا به سندرم تخمدان پلی کیستیک (PCOS) به دنبال مداخله غذایی یا درمان با متفورمین. مواد و روش ها: چهل و شش بیمار مبتلا به PCOS به صورت آینده نگر در بیمارستان پرنس راشد، اربید، اردن، بین ژانویه 2003 و آوریل 2005 مورد مطالعه قرار گرفتند. زنان به طور تصادفی به 2 گروه تقسیم شدند: گروه 1 (n=24) با 1200-1400 کیلو کالری تجویز شد. رژیم غذایی روزانه (25% پروتئین، 25% چربی و 50% کربوهیدرات به اضافه 25-30 گرم فیبر در هفته). گروه 2 (n=22) به دریافت 850 میلی گرم متفورمین دو بار به صورت مداوم اختصاص داده شد. هر دو درمان به مدت 6 ماه ادامه یافت. داده های بالینی و بیوشیمیایی، قبل و بعد از هر دو درمان به همراه نتیجه باروری بین دو گروه مقایسه شد. یافته‌ها: بین دو گروه از نظر سن، شاخص توده بدنی (BMI) و مدت زمان ناباروری تفاوت معنی‌داری وجود نداشت. هر دو گروه پس از درمان در چرخه قاعدگی (66.7٪ و 68.2٪ در مقابل 12.5٪ و 18.2٪) و کاهش قابل توجه BMI (میانگین 27.4 و 27.8 در مقابل 32.2 و 31.9)، سطح هورمون جسم زرد (7.9 +/-) بهبود قابل توجهی داشتند. 1.7 و 6.9+/-1.8 در مقابل 11.8+/-2.2 و 11.5+/-1.8)، و غلظت آندروژن (تستوسترون، آندروستندیون، دهیدرواپی آندروسترون سولفات). نتایج بالینی، بیوشیمیایی و تولید مثلی شامل الگوی چرخه قاعدگی، تخمک گذاری و میزان بارداری در هر دو گروه پس از درمان مشابه بود. نتیجه‌گیری: بهبود هیپرانسولینمی و هیپرآندروژنمی با مداخله غذایی یا درمان متفورمین به طور قابل‌توجهی ویژگی‌های بالینی و عملکرد باروری را در زنان دارای اضافه وزن PCOS بهبود می‌بخشد.
مداخله غذایی در مقابل متفورمین برای بهبود نتیجه باروری در زنان مبتلا به سندرم تخمدان پلی کیستیک. مطالعه تطبیقی ​​آینده نگر.
MED-825
سابقه و هدف: برخی شواهد حاکی از آن است که رژیم غذایی با نسبت پروتئین به کربوهیدرات بالاتر دارای مزایای متابولیکی در درمان سندرم تخمدان پلی کیستیک (PCOS) است. هدف: هدف از این مطالعه مقایسه تأثیر رژیم غذایی پر پروتئین (HP) با رژیم غذایی با پروتئین استاندارد (SP) در زنان مبتلا به PCOS بود. طراحی: یک کارآزمایی کنترل شده 6 ماهه روی 57 زن PCOS انجام شد. زنان از طریق کمینه سازی رتبه به یکی از 2 رژیم غذایی زیر بدون محدودیت کالری اختصاص داده شدند: رژیم HP (بیش از 40٪ انرژی از پروتئین و 30٪ انرژی از چربی) یا یک رژیم غذایی SP (کمتر از 15٪ انرژی از پروتئین و 30 درصد انرژی از چربی). زنان ماهانه مشاوره غذایی دریافت کردند. در ابتدا و 3 و 6 ماه، اندازه گیری های آنتروپومتریک انجام شد و نمونه خون جمع آوری شد. نتایج: هفت زن به دلیل بارداری، 23 زن به دلایل دیگر تحصیل را ترک کردند و 27 زن مطالعه را تکمیل کردند. رژیم HP کاهش وزن بیشتری (میانگین: 4.4 کیلوگرم؛ 95٪ CI: 0.3، 8.6 کیلوگرم) و کاهش چربی بدن (میانگین: 4.3 کیلوگرم؛ 95٪ CI: 0.9، 7.6 کیلوگرم) نسبت به رژیم SP پس از 6 ماه ایجاد کرد. دور کمر با رژیم HP بیشتر از رژیم SP کاهش یافت. رژیم غذایی HP نسبت به رژیم غذایی SP کاهش بیشتری در گلوکز ایجاد کرد که پس از تنظیم تغییرات وزن همچنان ادامه داشت. هیچ تفاوتی در تستوسترون، گلوبولین متصل کننده به هورمون جنسی و چربی خون بین گروه ها پس از 6 ماه وجود نداشت. با این حال، تنظیم تغییرات وزن منجر به کاهش قابل توجهی غلظت تستوسترون در گروه رژیم غذایی SP نسبت به گروه رژیم غذایی HP شد. نتیجه‌گیری: جایگزینی کربوهیدرات‌ها با پروتئین در رژیم‌های غذایی آزادانه، کاهش وزن را بهبود می‌بخشد و متابولیسم گلوکز را با اثری که به نظر مستقل از کاهش وزن است، بهبود می‌بخشد و بنابراین، به نظر می‌رسد درمان رژیم غذایی بهبود یافته‌ای برای زنان PCOS ارائه می‌دهد.
اثرات افزایش نسبت پروتئین به کربوهیدرات رژیم غذایی در زنان مبتلا به سندرم تخمدان پلی کیستیک.
MED-826
سندرم تخمدان پلی کیستیک (PCOS) شایع ترین اختلال تخمدانی است که با افزایش آندروژن در زنان همراه است، که علاقه روزافزون متخصصان غدد را توجیه می کند. تلاش های زیادی در 2 دهه اخیر برای تعریف این سندرم انجام شده است. وجود سه تعریف مختلف برای تشخیص PCOS نشان دهنده ناهمگونی فنوتیپی سندرم است. معیارهای اصلی برای تشخیص مورد نیاز است که به نوبه خود فنوتیپ های مختلف را با توجه به ترکیب معیارهای مختلف شناسایی می کند. علاوه بر این، تاثیر مرتبط مسائل متابولیک، به ویژه مقاومت به انسولین و چاقی، بر پاتوژنز PCOS، و استعداد ابتلا به حالت‌های عدم تحمل گلوکز زودتر از حد انتظار، از جمله دیابت نوع 2، از این ایده حمایت می‌کند که این جنبه‌ها باید در نظر گرفته شوند. تعریف فنوتیپ PCOS و برنامه ریزی استراتژی های درمانی بالقوه در یک موضوع مبتلا این مقاله یک دیدگاه غدد درون ریز و اروپایی انتقادی را در مورد بحث در مورد تعریف PCOS ارائه می دهد و تمام جنبه های اصلی مربوط به عوامل اتیولوژیکی، از جمله رویدادهای اولیه زندگی، به طور بالقوه در ایجاد این اختلال را خلاصه می کند. ابزارهای تشخیصی PCOS نیز با تأکید بر ارزیابی آزمایشگاهی آندروژن‌ها و سایر نشانگرهای زیستی بالقوه اختلالات تخمدان و متابولیک مورد بحث قرار می‌گیرند. ما همچنین به نقش چاقی، اختلالات خواب و جنبه‌های عصبی روان‌شناختی PCOS و جنبه‌های پاتوژنتیک مربوطه عوامل خطر قلبی عروقی توجه ویژه‌ای داشته‌ایم. علاوه بر این، ما در مورد چگونگی هدف قرار دادن انتخاب های درمانی بر اساس فنوتیپ و نیازهای فردی بیمار بحث کرده ایم. در نهایت، ما زمینه‌های بالقوه تحقیقات ترجمه‌ای و بالینی را برای آینده با تأکید ویژه بر جنبه‌های هورمونی و متابولیکی PCOS پیشنهاد کرده‌ایم. © 2014 انجمن اروپایی غدد درون ریز.
سندرم تخمدان پلی کیستیک: بیانیه موضعی از انجمن اروپایی غدد درون ریز.
MED-827
فنوتیپ سندرم تخمدان پلی کیستیک (PCOS) با افزایش وزن، افزایش مصرف کربوهیدرات ها و سبک زندگی بی تحرک بدتر می شود. هدف از این مطالعه بررسی عادات غذایی در گروهی از دختران نوجوان مبتلا به PCOS بود. نوجوانان مبتلا به سندرم تخمدان پلی کیستیک انتخاب شدند و از آنها خواسته شد که یک پرسشنامه در مورد عادات غذایی خود و یک دفترچه یادداشت غذایی را تکمیل کنند، که از آن کالری و درشت مغذی های دریافتی آنها محاسبه شد. نتایج با نتایج یک گروه از کنترل های عادی مقایسه شد. سی و پنج زن مبتلا به PCOS و 46 گروه کنترل وارد مطالعه شدند. دختران مبتلا به سندرم تخمدان پلی کیستیک احتمال کمتری برای خوردن غلات برای صبحانه داشتند (20.7 در مقابل 66.7٪) و در نتیجه نسبت به گروه شاهد فیبر کمتری مصرف کردند. در مقایسه با گروه شاهد، احتمال بیشتری داشت که یک وعده غذایی عصرانه بخورند (97.1 در مقابل 78.3٪). علیرغم داشتن شاخص توده بدنی قابل مقایسه، دختران مبتلا به سندرم تخمدان پلی کیستیک میانگین کالری مازاد روزانه 3 درصد در مقایسه با گروه کنترلی که کالری دریافتی منفی 0.72 درصد داشتند (p = 0.047) مصرف کردند. بهبود عادات غذایی در اوایل نوجوانی در دختران مبتلا به سندرم تخمدان پلی کیستیک ممکن است نگرانی‌های متابولیک آینده مربوط به استعداد ژنتیکی را بهبود بخشد و با شیوه زندگی ناسالم بدتر شود.
عادات غذایی در دختران نوجوان مبتلا به سندرم تخمدان پلی کیستیک
MED-828
پیشینه ماکا (Lepidium meyenii) یک گیاه آند از خانواده brassica (خردل) است. گزارش شده است که فرآورده های ریشه ماکا باعث بهبود عملکرد جنسی می شود. هدف از این بررسی، ارزیابی شواهد بالینی موافق یا مخالف اثربخشی گیاه ماکا به عنوان درمانی برای اختلال عملکرد جنسی بود. روش‌ها ما 17 پایگاه‌داده را از آغاز تا آوریل 2010 جست‌وجو کردیم و همه کارآزمایی‌های بالینی تصادفی‌سازی شده (RCT) را در مورد هر نوع ماکا در مقایسه با دارونما برای درمان افراد سالم یا بیماران انسانی مبتلا به اختلال عملکرد جنسی در نظر گرفتیم. خطر سوگیری برای هر مطالعه با استفاده از معیارهای کاکرین ارزیابی شد و ادغام آماری داده‌ها در صورت امکان انجام شد. انتخاب مطالعات، استخراج داده‌ها و اعتبارسنجی به‌طور مستقل توسط دو نویسنده انجام شد. اختلافات از طریق گفتگو توسط دو نویسنده حل شد. نتایج چهار RCT تمام معیارهای ورود را برآورده کردند. دو RCT به ترتیب تأثیر مثبت معنی‌دار ماکا را بر اختلال عملکرد جنسی یا میل جنسی در زنان یائسه سالم یا مردان بالغ سالم نشان دادند، در حالی که RCT دیگر هیچ تأثیری را در دوچرخه‌سواران سالم نشان نداد. RCT بیشتر اثرات ماکا را در بیماران مبتلا به اختلال نعوظ با استفاده از شاخص بین المللی اختلال نعوظ-5 ارزیابی کرد و اثرات قابل توجهی را نشان داد. نتیجه‌گیری نتایج بررسی سیستماتیک ما شواهد محدودی برای اثربخشی ماکا در بهبود عملکرد جنسی ارائه می‌دهد. با این حال، تعداد کل کارآزمایی‌ها، حجم کل نمونه، و میانگین کیفیت روش‌شناختی مطالعات اولیه برای نتیجه‌گیری قطعی بسیار محدود بود. مطالعات دقیق تری ضروری است.
ماکا (L. meyenii) برای بهبود عملکرد جنسی: یک بررسی سیستماتیک
MED-829
هدف: هدف از مطالعه حاضر مقایسه توزیع و تجمع چربی بدن در زنان مبتلا به سندرم تخمدان پلی کیستیک (PCOS) و افراد سالم همسان با سن و شاخص توده بدنی (BMI) و بررسی ارتباط بین سطوح آندروژن بود. مقاومت به انسولین و توزیع چربی مواد و روش‌ها: سی و یک زن PCOS و 29 زن کنترل سالم با سن و BMI از نظر ضخامت بافت چربی زیر جلدی که با کولیس چین‌خوردگی تعیین شد و ترکیب بدن با آنالیز امپدانس بیوالکتریکی آنالیز شد، مورد ارزیابی قرار گرفتند. نمونه های خون برای تعیین هورمون محرک فولیکول، هورمون لوتئینه کننده، 17 بتا استرادیول، 17 هیدروکسی پروژسترون، پرولاکتین پایه، تستوسترون، دهیدرواپی آندروسترون سولفات، گلوبولین متصل کننده به هورمون جنسی (SHBG)، سطح آندروستندیون و گلوئنوز گرفته شد. حساسیت به انسولین با استفاده از نسبت گلوکز/انسولین ناشتا و شاخص آندروژن آزاد (FAI) به صورت تستوسترون/SHBG 100 محاسبه شد. تفاوت ميانگين ها بر اساس توزيع داده ها با استفاده از آزمون t Student و يا آزمون U Mann-Whitney مورد تجزيه و تحليل قرار گرفت. تجزیه و تحلیل همبستگی بین توزیع چربی بدن و پارامترهای مربوط به مقاومت به انسولین و آندروژن انجام شد. ResultsFAI در بیماران مبتلا به PCOS در مقایسه با گروه کنترل به طور قابل توجهی بالاتر بود (0.001 = P). انسولین ناشتا به طور قابل توجهی بالاتر و نسبت گلوکز/انسولین ناشتا در گروه PCOS در مقایسه با گروه کنترل به طور قابل توجهی کمتر بود (به ترتیب 0.03 و 0.001 = p). بافت چربی زیر جلدی در گروه شاهد به طور قابل توجهی کمتر از زنان PCOS در ناحیه سه سر (0.04 = p) و ناحیه زیر کتف (p = 0.04) بود. نسبت دور کمر به باسن زنان سندرم تخمدان پلی کیستیک به طور معنی داری بیشتر از افراد شاهد بود (04/0=p). نتیجه گیری: توزیع چربی بدن در نیمه بالایی با PCOS، سطوح بالای تستوسترون آزاد و مقاومت به انسولین مرتبط است.
ترکیب و توزیع چربی بدن در زنان مبتلا به سندرم تخمدان پلی کیستیک
MED-830
پلی ساکاریدهای محلول در آب از عصاره آبی ماکا (Lepidium meyenii) (MAE) جدا شدند. پلی ساکاریدهای خام به روش سواگ پروتئین زدایی شدند. در طی فرآیند آماده سازی پلی ساکاریدهای ماکا، آمیلاز و گلوکومیلاز به طور موثر نشاسته را در پلی ساکاریدهای ماکا حذف کردند. چهار پلی ساکارید Lepidium meyenii (LMPs) با تغییر غلظت اتانول در فرآیند رسوب پلی ساکارید به دست آمد. همه LMP ها از رامنوز، آرابینوز، گلوکز و گالاکتوز تشکیل شده بودند. آزمایش‌های فعالیت آنتی‌اکسیدانی نشان داد که LMP-60 توانایی خوبی در از بین بردن رادیکال‌های آزاد هیدروکسیل و رادیکال سوپراکسید در 2.0 میلی‌گرم بر میلی‌لیتر را نشان داد، نرخ مهار به ترتیب 52.9٪ و 85.8٪ بود. بنابراین، نتایج نشان داد که پلی ساکاریدهای ماکا دارای فعالیت آنتی اکسیدانی بالایی هستند و می توانند به عنوان منبع ترکیبات زیست فعال مورد بررسی قرار گیرند. حق چاپ © 2014 Elsevier Ltd. کلیه حقوق محفوظ است.
استخراج، تصفیه و فعالیت های آنتی اکسیدانی پلی ساکاریدها از ماکا (Lepidium meyenii).
MED-831
تقریباً 20 تا 30 درصد از زنان PCOS تولید بیش از حد آندروژن پیش ساز آدرنال (APA) را نشان می دهند که عمدتاً از DHEAS به عنوان نشانگر APA به طور کلی و به طور خاص تر سنتز DHEA استفاده می کنند. نقش بیش از حد APA در تعیین یا ایجاد سندرم تخمدان پلی کیستیک مشخص نیست، اگرچه مشاهدات در بیماران مبتلا به بیش از حد APA ارثی (به عنوان مثال، بیماران مبتلا به هیپرپلازی مادرزادی کلاسیک یا غیرکلاسیک آدرنال با کمبود 21 هیدروکسیلاز) نشان می دهد که بیش از حد APA می تواند منجر به PCOS مانند شود. فنوتیپ نقص های ارثی آنزیم های مسئول بیوسنتز استروئیدها یا نقص در متابولیسم کورتیزول، تنها بخش بسیار کمی از زنانی را تشکیل می دهد که از هیپرآندروژنیسم یا APA بیش از حد رنج می برند. در عوض، زنان مبتلا به سندرم تخمدان پلی کیستیک و APA بیش از حد به نظر می رسد که در پاسخ به تحریک ACTH یک اغراق عمومی در استروئیدوژنز آدرنال دارند، اگرچه آنها اختلال عملکرد محور هیپوتالاموس-هیپوفیز-آدرنال آشکار ندارند. به طور کلی، عوامل خارج از آدرنال، از جمله چاقی، سطح انسولین و گلوکز، و ترشحات تخمدان، نقش محدودی در افزایش تولید APA مشاهده شده در PCOS دارند. وراثت قابل توجهی از APA ها، به ویژه DHEAS، در جمعیت عمومی و در زنان مبتلا به PCOS یافت شده است. با این حال، تعداد انگشت شماری از SNP های کشف شده تا به امروز، تنها بخش کوچکی از وراثت این صفات را تشکیل می دهند. به طور متناقض، و مانند مردان، به نظر می رسد که سطوح بالای DHEAS در برابر خطرات قلبی عروقی در زنان محافظت می کند، اگرچه نقش DHEAS در تعدیل این خطر در زنان مبتلا به PCOS ناشناخته باقی مانده است. به طور خلاصه، علت دقیق بیش از حد APA در PCOS نامشخص است، اگرچه ممکن است منعکس کننده یک اغراق عمومی و ارثی در بیوسنتز آندروژن با طبیعت ارثی باشد. حق چاپ © 2014 Elsevier Ltd. کلیه حقوق محفوظ است.
DHEA، DHEAS و PCOS.
MED-832
پس زمینه: اصلاحات سبک زندگی با موفقیت برای درمان زنان چاق و دارای اضافه وزن مبتلا به سندرم تخمدان پلی کیستیک (PCOS) به کار گرفته شده است. اهداف مطالعه آزمایشی فعلی (1) مقایسه اثربخشی بر عملکردهای تولیدمثلی یک برنامه تمرین ورزشی ساختاریافته (SET) با یک برنامه رژیم غذایی در بیماران PCOS چاق و (2) بررسی اثرات بالینی، هورمونی و متابولیک آنها برای روشن شدن مکانیسم های بالقوه متفاوت عمل Methods40 بیمار PCOS چاق با ناباروری بدون تخمک گذاری تحت یک برنامه SET (گروه SET، 20 نفر) و یک رژیم غذایی هیپرپروتئین کم کالری (گروه رژیم غذایی، 20 نفر) قرار گرفتند. داده های بالینی، هورمونی و متابولیک در ابتدا و در پیگیری های 12 و 24 هفته ای مورد ارزیابی قرار گرفت. نقطه پایانی اولیه میزان تجمعی بارداری بود. نتایج: دو گروه دارای پارامترهای جمعیت شناختی، آنتروپومتریک و بیوشیمیایی مشابه بودند. پس از مداخله، بهبود قابل توجهی در چرخه های قاعدگی و باروری در هر دو گروه مشاهده شد، بدون تفاوت بین گروه ها. فراوانی قاعدگی و میزان تخمک گذاری در گروه SET به طور معنی داری بیشتر از گروه رژیم غذایی بود (05/0 > P) اما افزایش تجمعی حاملگی معنی دار نبود. وزن بدن، شاخص توده بدنی، دور کمر، شاخص‌های مقاومت به انسولین و سطوح سرمی گلوبولین متصل‌کننده به هورمون جنسی، آندروستندیون و دهیدرواپی آندروسترون سولفات به‌طور معنی‌داری (05/0 > P) نسبت به پایه تغییر کرد و بین دو گروه تفاوت معنی‌داری داشت (05/0 > P). نتیجه‌گیری: هم مداخلات SET و هم رژیم غذایی، باروری را در بیماران PCOS چاق با ناباروری بدون تخمک گذاری بهبود می‌بخشند. ما فرض می‌کنیم که در هر دو مداخله، بهبود حساسیت به انسولین، عامل اصلی دخیل در بازسازی عملکرد تخمدان است، اما به طور بالقوه از طریق مکانیسم‌های مختلف عمل می‌کند.
برنامه تمرینی ساختاریافته در مقابل رژیم هیپرپروتئین کم کالری در بیماران مبتلا به سندرم تخمدان پلی کیستیک چاق با ناباروری بدون تخمک گذاری...
MED-833
هدف از این مطالعه بررسی اثرات متفورمین علاوه بر رژیم غذایی و ورزش بر اختلالات غدد درون ریز و متابولیک در زنان مبتلا به سندرم تخمدان پلی کیستیک (PCOS) در یک کارآزمایی بالینی، دوسوکور، تصادفی شده با دارونما (PBO) بود. سی زن مبتلا به مقاومت به انسولین و PCOS اصلاح سبک زندگی و 1500 میلی گرم متفورمین یا دارونما را به مدت 4 ماه دریافت کردند. قبل و بعد از درمان، شاخص توده بدنی، نسبت دور کمر به باسن، فشار خون، هیرسوتیسم و ​​الگوهای قاعدگی بررسی شد. غلظت سرمی گنادوتروپین ها، آندروژن ها، پروژسترون، گلوکز، انسولین و لیپیدها اندازه گیری شد. مداخلات سبک زندگی منجر به بهبود وزن و چرخه قاعدگی مشابه در هر دو گروه شد. کاهش قابل توجهی در سطح سرمی انسولین ناشتا، شاخص HOMA، سطح کمر و تستوسترون تنها با متفورمین مشاهده شد. تغییرات قابل توجهی در سطوح آندروستندیون، دهیدرواپی آندروسترون سولفات، گنادوتروپین ها و لیپیدها مشاهده نشد. هیچ تغییر دیگری در هیرسوتیسم یا فشار خون مشاهده نشد. این یافته‌ها نشان می‌دهد که متفورمین اثر افزایشی به رژیم غذایی و ورزش برای بهبود پارامترهای هیپرآندروژنیسم و ​​مقاومت به انسولین دارد. اگرچه، کاهش اندک وزن بدن از طریق تغییر سبک زندگی می تواند برای بهبود سیکل های قاعدگی در زنان مبتلا به PCOS مقاوم به انسولین کافی باشد.
پارامترهای بالینی، متابولیک و غدد درون ریز در پاسخ به متفورمین و مداخله سبک زندگی در زنان مبتلا به سندرم تخمدان پلی کیستیک: یک نمونه تصادفی...
MED-834
سندرم تخمدان پلی کیستیک (PCOS) 18 تا 22 درصد از زنان در سنین باروری را تحت تاثیر قرار می دهد. ما یک مرور سیستماتیک و متاآنالیز انجام دادیم که مزایای مورد انتظار مداخلات سبک زندگی (ورزش به اضافه رژیم غذایی) را بر روی نمایه غدد درون ریز باروری در زنان مبتلا به PCOS ارزیابی کرد. مطالعات بالقوه با جستجوی سیستماتیک PubMed، CINAHL و ثبت کارآزمایی های کنترل شده کاکرین (1966-30 آوریل 2013) به طور سیستماتیک با استفاده از مفاهیم کلیدی PCOS شناسایی شدند. بهبود قابل توجهی در زنان دریافت کننده مداخله سبک زندگی در مقایسه با مراقبت های معمول در سطوح هورمون محرک فولیکول (FSH)، تفاوت میانگین (MD) 0.39 IU/l (95% فاصله اطمینان (CI): 0.09 تا 0.70، P=0.01)، گلوبولین اتصال دهنده به هورمون جنسی ( سطوح SHBG)، MD 2.37 nmol/l (95% فاصله اطمینان (CI): 1.27 تا 3.47، P<0.0001)، سطح تستوسترون کل، MD 0.13 nmol/l (95% CI: 0.22- تا 0.03-، سطوح P=0، و افزایش سطح 0.00). MD -0.09 ng/dl (95% فاصله اطمینان (CI): 0.15- تا 0.03-، P=0.005)، سطوح شاخص آندروژن آزاد (FAI)، MD 1.64 (95% فاصله اطمینان (CI): 2.94- تا 0.35-، P=0.01) و فریمن-Gall امتیاز (FG)، MD -1.01 (95% فاصله اطمینان (CI): 1.54 - تا 0.48 -، 0.0002 = P). همچنین بهبودهای قابل توجهی در زنانی که مداخله تنها با ورزش در مقایسه با مراقبت معمول دریافت کردند در سطوح FSH مشاهده شد، MD 0.42 IU/l (95% فاصله اطمینان (CI): 0.11 تا 0.73، 0.009= P)، سطوح SHBG، MD 3.42 nmol/l (95% CI) 0.11 تا 6.73، P=0.04)، سطح تستوسترون کل، MD -0.16 nmol/l (95% فاصله اطمینان (CI): 0.29 - تا 0.04 -، 0.01 = P)، سطوح آندروستندیون، MD -0.09-ng/dl (95٪) 0.03-، 0.004=P) و امتیاز FG، MD 1.13- (95% فاصله اطمینان (CI): 1.88- تا 0.38-، P=0.003). تجزیه و تحلیل ما نشان می دهد که مداخله سبک زندگی (رژیم غذایی و ورزش) سطوح FSH، SHBG، تستوسترون تام، آندروستندیون و FAI و امتیاز FG را در زنان مبتلا به PCOS بهبود می بخشد.
تاثیر مداخله سبک زندگی بر پروفایل غدد درون ریز باروری در زنان مبتلا به سندرم تخمدان پلی کیستیک: یک مرور سیستماتیک و متاآنالیز
End of preview. Expand in Data Studio

NFCorpus-Fa

An MTEB dataset
Massive Text Embedding Benchmark

NFCorpus-Fa

Task category t2t
Domains Medical
Reference https://huggingface.co/datasets/MCINext/nfcorpus-fa

How to evaluate on this task

You can evaluate an embedding model on this dataset using the following code:

import mteb

task = mteb.get_tasks(["NFCorpus-Fa"])
evaluator = mteb.MTEB(task)

model = mteb.get_model(YOUR_MODEL)
evaluator.run(model)

To learn more about how to run models on mteb task check out the GitHub repitory.

Citation

If you use this dataset, please cite the dataset as well as mteb, as this dataset likely includes additional processing as a part of the MMTEB Contribution.

 

@article{enevoldsen2025mmtebmassivemultilingualtext,
  title={MMTEB: Massive Multilingual Text Embedding Benchmark},
  author={Kenneth Enevoldsen and Isaac Chung and Imene Kerboua and Márton Kardos and Ashwin Mathur and David Stap and Jay Gala and Wissam Siblini and Dominik Krzemiński and Genta Indra Winata and Saba Sturua and Saiteja Utpala and Mathieu Ciancone and Marion Schaeffer and Gabriel Sequeira and Diganta Misra and Shreeya Dhakal and Jonathan Rystrøm and Roman Solomatin and Ömer Çağatan and Akash Kundu and Martin Bernstorff and Shitao Xiao and Akshita Sukhlecha and Bhavish Pahwa and Rafał Poświata and Kranthi Kiran GV and Shawon Ashraf and Daniel Auras and Björn Plüster and Jan Philipp Harries and Loïc Magne and Isabelle Mohr and Mariya Hendriksen and Dawei Zhu and Hippolyte Gisserot-Boukhlef and Tom Aarsen and Jan Kostkan and Konrad Wojtasik and Taemin Lee and Marek Šuppa and Crystina Zhang and Roberta Rocca and Mohammed Hamdy and Andrianos Michail and John Yang and Manuel Faysse and Aleksei Vatolin and Nandan Thakur and Manan Dey and Dipam Vasani and Pranjal Chitale and Simone Tedeschi and Nguyen Tai and Artem Snegirev and Michael Günther and Mengzhou Xia and Weijia Shi and Xing Han Lù and Jordan Clive and Gayatri Krishnakumar and Anna Maksimova and Silvan Wehrli and Maria Tikhonova and Henil Panchal and Aleksandr Abramov and Malte Ostendorff and Zheng Liu and Simon Clematide and Lester James Miranda and Alena Fenogenova and Guangyu Song and Ruqiya Bin Safi and Wen-Ding Li and Alessia Borghini and Federico Cassano and Hongjin Su and Jimmy Lin and Howard Yen and Lasse Hansen and Sara Hooker and Chenghao Xiao and Vaibhav Adlakha and Orion Weller and Siva Reddy and Niklas Muennighoff},
  publisher = {arXiv},
  journal={arXiv preprint arXiv:2502.13595},
  year={2025},
  url={https://arxiv.org/abs/2502.13595},
  doi = {10.48550/arXiv.2502.13595},
}

@article{muennighoff2022mteb,
  author = {Muennighoff, Niklas and Tazi, Nouamane and Magne, Lo{\"\i}c and Reimers, Nils},
  title = {MTEB: Massive Text Embedding Benchmark},
  publisher = {arXiv},
  journal={arXiv preprint arXiv:2210.07316},
  year = {2022}
  url = {https://arxiv.org/abs/2210.07316},
  doi = {10.48550/ARXIV.2210.07316},
}

Dataset Statistics

Dataset Statistics

The following code contains the descriptive statistics from the task. These can also be obtained using:

import mteb

task = mteb.get_task("NFCorpus-Fa")

desc_stats = task.metadata.descriptive_stats
{
    "test": {
        "num_samples": 3956,
        "number_of_characters": 5048794,
        "num_documents": 3633,
        "min_document_length": 107,
        "average_document_length": 1387.89843104872,
        "max_document_length": 4772,
        "unique_documents": 3633,
        "num_queries": 323,
        "min_query_length": 3,
        "average_query_length": 20.306501547987615,
        "max_query_length": 83,
        "unique_queries": 323,
        "none_queries": 0,
        "num_relevant_docs": 12334,
        "min_relevant_docs_per_query": 1,
        "average_relevant_docs_per_query": 38.18575851393189,
        "max_relevant_docs_per_query": 475,
        "unique_relevant_docs": 3128,
        "num_instructions": null,
        "min_instruction_length": null,
        "average_instruction_length": null,
        "max_instruction_length": null,
        "unique_instructions": null,
        "num_top_ranked": null,
        "min_top_ranked_per_query": null,
        "average_top_ranked_per_query": null,
        "max_top_ranked_per_query": null
    }
}

This dataset card was automatically generated using MTEB

Downloads last month
43