line
stringlengths 5
329
|
---|
آدمیت: آدمی، انسانیت، بشریت، مردمی & حیوانیت
|
آدمیرال: امیرالبحر، دریابیگی، دریاسالار
|
آدمیزاد: آدمی، آدمیزاده، انسان، بشر، مردم & دیو، دیوزاد
|
آدینه: جمعه
|
آذر: 1 آتش، اخگر، نار 2 آذرروز، قوس
|
آذرخش: برق، درخش، صاعقه & رعد
|
آذرگون: آتشرنگ، آتشفام، آتشگون، آتشین، آذرین
|
آذرین: آتشرنگ، آتشی، آتشین، گداخته
|
آذوقه: ارزاق، توشه، جیره، خواربار، خوراک، سوروسات، قوت
|
آذین: 1 آرایش، آیینبندی، چراغانی، زیب، زینت، زیور 2 آیین، رسم، قاعده، قانون
|
آذینبندی: آیین، آیینهبندان، آیینهبندی، جشن، چراغانی، شهرآرایی
|
آراستگی: اتساق، ترتیب، تزیین، نسق، نظام، نظم
|
آراستن: 1 آرایشکردن، بزککردن 2 آذینبستن، تزیینکردن 3 برپاکردن، منعقدکردن 4 آمادهکردن، حاضرکردن، مهیاکردن 5 سامانبخشیدن، ساماندادن، مرتبکردن، منظمکردن & پیراستن
|
آراسته: آماده، بانظم، بسامان، جمیل، متحلی، مرتب، مزین، منتظم، منظم، نیکو
|
آرام: 1 خاموش، خلوت، دنج، ساکت 2 آرامش، استراحت، صبر، قرار 3 ثبات، سکون 4 بردبار، رزین، صبور، معتدل، ملایم، موقر 5 بیجنبش، بیحرکت، ساکن 6 آسوده، راحت، فارغبال 7 آهسته، باتانی، یواش 8 امان، امن 9 طمانینه & 1 پرسروصدا، شلوغ 2 بیقرار
|
آرامآرام: آهستهآهسته، باطمانینه، بتدریج، تدریجاً، شمردهشمرده، کمکم، یواشیواش
|
آرامبخش: آرامشبخش، تسکیندهنده، تسلابخش، قراربخش، مسکن
|
آرامش: 1 آسایش، آسودگی، استراحت، راحت، راحتی، فراغبال، فراغت 2 آشتی، صلح، صلحجویی، مسالمت 3 آرام، تسکین، سکون، قرار 4 امان، امنیت، ایمنی 5 سکینه، طمانینه & آشوب، بلوا
|
آرامشطلب: آرامشجو، آرامشخواه، سازشکار، سازشگر، صلحجو، صلحدوست & ستیزهجو، عربدهجو
|
آرامگاه: تربت، خاک، خاکجا، ضریح، قبر، گور، لحد، مثوی، مدفن، مرقد، مزار، مقبره
|
آرایش: 1 بزک، توالت 2 حلیه، زیب، زینت، زیور 3 آذین، تزیین 4 پیرایه، چهرهآرایی، گریم & پیرایش
|
آرایشگاه: پیرایشگاه، حلاق، سلمانی
|
آرایشگر: 1 آراینده 2 چهرهآرا، مشاطه 3 پیرایشگر، حلاق، سرتراش، سلمانی
|
آرتیست: آکتور، بازیگر، ستاره، هنرپیشه، هنرمند
|
آرزو: آرمان، اشتیاق، امل، امید، انتظار، بویه، تمایل، تمنا، چشمداشت، خواست، خواهش، رجا، رغبت، شوق، غبطه، کام، گرایش، مراد، مطمع، مقصود، منیه، میل، وایه، هوی
|
آرزومند: امیدوار، خواستار، راجی، راغب، شایق، عاشق، متمنی، متوقع، مسئلت، مشتاق، منتظر، هواخواه
|
آرزومندانه: امیدوارانه، بارغبت، عاشقانه، مشتاقانه
|
آرزومندی: 1 اشتیاق، رغبت، شوق، میل 2 تعشق، شیفتگی، عاشقی، هواداری 3 تحسر، حسرت
|
آرشیو: بایگانی، پرونده، ضبط، مرکزاسناد
|
آرم: علامت، مدال، نشان
|
آرمان: 1 ایده، ایدهآل، شعار، مرام، هدف 2 نصبالعین 3 آرزو، امید 4 اندوه، حسرت، غم
|
آرمش: آمیزش، آمیغ، جماع، مخالطت
|
آرمیدن: 1 مقاربت 2 آرامیدن، آسودن، خفتن، غنودن
|
آرمیده: آسوده، خفته، غنوده
|
آرنج: آرنگ، مرفق، وارن، وارنگ
|
آرواره: فک
|
آروین: آزمایش، آزمون، امتحان، تجربه
|
آره: آری، بلی، بله، نعم، ها & خیر، نه
|
آری: آره، بله، بلی، لبیک، نعم & خیر، نه
|
آز: 1 افزونطلبی، حرص، زیادهخواهی، شره، طمع، ولع 2 احتیاج، حاجت، نیاز & قناعت
|
آزاد: آزاده، حر، خلاص، رها، سبکبار، فارغ، مخیر، مختار، مرخص، مستقل، مستخلص، وارسته، ول & اسیر، برده، بنده، غیرمستقل، گرفتار
|
آزادانه: 1 مستقلاً 2 مختارانه 3 حروار
|
آزادراه: اتوبان، بزرگراه، شاهراه
|
آزادگی: آزادمنشی، اختیار، اصالت، جوانمردی، حریت، وارستگی & اسارت، بندگی
|
آزادمنشی: آزادگی، حریت، وارستگی
|
آزاده: آزاد، حر، رها، شریف، فارغ، فتا، مختار، وارسته & بنده، عبد
|
آزادی: 1 استخلاص، استقلال، خلاص، خلاصی، رهایش، رهایی، نجات 3 اختیار 4 حریت 5 فراغت & اسارت، بندگی، رقیت
|
آزار: 1 آسیب، بلا، صدمه، گزند 2 تعدی، جفا، جور، ستم، ظلم 3 اذیت، تعذیب، زجر، شکنجه، عذاب 4 تعب، سختی، محنت، مرارت، مشقت 5 تاذی، مزاحمت 6 رنج، رنجه، عنا
|
آزارنده: 1 آزاررسان، موذی 2 الیم، دردناک
|
آزپیشگی: آزمندی، حرص، طمع & قناعت
|
آزپیشه: آزمند، آزور، حریص، طماع، طمعکار & قانع
|
آزخ: بالو، زگیل
|
آزردگی: افسردگی، رنجش، رنجیدگی، ملال، ملالت، نژندی
|
آزردن: آزاردادن، اذیتکردن، افسردن، خستن، رنجاندن & نواختن
|
آزرده: افسرده، اندوهگین، دلتنگ، دلگیر، رنجیده، غمگین، غمناک، مجروح، مکدر، ملول، نژند & شاد
|
آزردهخاطر: دلخور، دلگیر، رنجیده، مکدر، ملول، نژند & راضی، شادمان
|
آزردهدل: حزین، دلآزرده، دلتنگ، دلگیر، غمگین، ملول & پرنشاط، زندهدل
|
آزرم: 1 انفعال، حجب، حیا، خجالت، خجلت، شرم، عار 2 ملایمت، ملاطفت، مهربانی، مهر، نرمی 3 تقوا، عفت، فضیلت
|
آزرمگین: 1 باحیا، پرآزرم، خجل، شرمرو، شرمسار، شرمگین، محجوب 2 باتقوا، عفیف & بیحیا
|
آزگار: تمام، طولانی، کامل
|
آزمایش: 1 آروین، آزمون، امتحان، تجربه، تمرین، مانور، محک، مسابقه، مشق 2 محنت 3 فتنه
|
آزمایشگاه: لابراتوار
|
آزمایشگر: 1 مجرب 2 آزماینده، آزمونگر، ممتحن
|
آزماینده: آزمایشگر، ممتحن
|
آزمند: آزناک، آزور، حریص، طماع، طمعکار، مولع & قانع
|
آزمندی: آزپیشگی، حرص، طماعی، طمع، طمعکاری، ولع & قناعت
|
آزموده: 1 باتجربه، پخته، حاذق، خبره، کاردان، کارکشته، کردهکار، ماهر، مجرب، ورزیده 2 تجربهشده، سنجیده & بیتجربه
|
آزمون: 1 آزمایش، امتحان، سنجش 2 تجربه، محک 3 تست، کنکور، مسابقه 4 عبرت
|
آزور: آزپیشه، آزمند، حریص، طماع، طمعکار، مولع & قانع
|
آژان: 1 پاسبان، پلیس 2 نماینده 3 عامل، کارگزار
|
آژانس: 1 شعبه، نمایندگی 2 عامل، کارگزاری 2 خبرگزاری
|
آژخ: آزخ، زگیل
|
آژنگ: چروک، چین، شکنج، گره، ماز
|
آژیر: 1 اعلامخطر، بانگ، زنگخطر، هشدار 2 آگاه، دانا 3 پرتوان، زورمند، قوی 4 محتاط، محترز
|
آس: 1 آسک، آسیا 2 تک 3 مورد
|
آسان: 1 ساده، سهل 2 میسر 3 بیرنج، راحت & بغرنج، دشوار، سخت، شاق، غامض، متعسر، مشکل
|
آسایش: آرامش، آسودگی، استراحت، ترفیه، تنآسانی، تنعم، راحت، راحتی، رفاه، سکون، شادکامی، فراغ، فراغت & دغدغه، سختی، مشقت، ناآرامی
|
آسایشجو: آسایشخواه، آسایشطلب، تنآسان، راحتطلب، عافیتطلب & عافیتسوز، مخاطرهجو
|
آسایشطلب: آسایشجو، راحتطلب، عافیتخواه، عافیتطلب & مخاطرهجو
|
آسایشگاه: آسایشگه، استراحتگاه
|
آستان: آستانه، پیشگاه، جناب، حضرت، حضور، درگاه، عتبه، محضر
|
آستانه: 1 آستان، بارگاه، پیشگاه، جناب، حضرت، درگاه، عتبه، محضر، وصید 2 آغاز، مقدمه
|
آسم: عسرالنفس، نفستنگی
|
آسمان: 1 سپهر، سما، طارم، عرش، فلک، کرسی، گردون 2 فضا، هوا & زمین
|
آسمانجل: آواره، بیچاره، بیخانمان، بیمکنت، خانهبدوش
|
آسمانغره: آسمانغرنبه، تندر، رعد، غرش، کنور
|
آسمانی: 1 هوایی 2 فلکی 3 عرشی، قدسی، ملکوتی 4 آبیرنگ & ارضی، خاکی، زمینی
|
آسودگی: آرامش، آسایش، استراحت، راحت، فراغبالی، فراغت & اضطراب، تشویش، دغدغه
|
آسودن: 1 آسایشکردن، استراحتکردن 2 آرمیدن، خفتن، خوابیدن 3 آرامشدن، تسکینیافتن
|
آسوده: 1 آرام، راحت 2 خاطرجمع، فارغ 3 بیخیال، فارغالبال، فارغبال 4 مرفه 5 خلاص، سبکبار 6 بیحرکت، ساکن 7 آرمیده 8 مرده 9 مدفون
|
آسودهخاطر: آسودهدل، بیتشویش، تامین، خاطرجمع، دلآسوده، فارغالبال، مطمئن & مشوش، مضطرب
|
آسودهدل: آسودهخاطر، خاطرجمع، فارغالبال، مطمئن & دلواپس، مضطرب
|
آسوری: آشوری
|
آسه: 1 پایه، محور 2 آسک، آس، دستاس 3 سنگآسیا
|
آسیا: 1 آسیاب، آسک، آس، چرخاب 2 طاحنه، کرسی &
|
آسیب: 1 آفت، بلا 2 آزار، خدشه، زخم، صدمه، ضرب، گزند، لطمه 3 عیب، نقص 4 خسارت، خسران، زیان، ضرر
|
آسیبپذیر: خدشهپذیر، خللپذیر، صدمهپذیر، گزندپذیر & آسیبناپذیر
|
آسیبدیده: عیبناک، مخدوش، مصدوم، معیوب، ناقص & بیعیب، سالم، صحیح
|
آسیستان: دستیار، کمک، معاون
|
آسیمه: 1 آسیون، پریشان، پریشانخاطر 2 حیران، حیرتزده، ژولیده، شگفتزده 3 شوریده، متحیر، مشوش، نابسامان، وحشتزده، هراسان
|
Subsets and Splits
No community queries yet
The top public SQL queries from the community will appear here once available.