text
stringlengths
43
494
label
int64
0
2
rater_profile
listlengths
3
3
عموخیرخواه جیب هایش را گشت اما هیچ پولی توی جیب هایش باقی نمانده بودخجالت می کشید به حیدر بگوید که پول نداردناگهان ملخ درشتی روی دستش نشستعموخیرخواه ملخ را کف دستش گذاشت و به آن نگاه کردبدن ملخ زردرنگ بود و در غروب آفتاب مثل طلا می درخشیدهیکلش هم از ملخ های معمولی خیلی بزرگ تر بودعموخیرخواه با خودش گفتای کاش این ملخ از جنس طلا بود تا آن را به حیدر می دادمبا پولش می توانست به راحتی زندگی کند
0
[ 0.6409469401145156, 0.24022895751348047, 0.11009596108293605 ]
برای بسیاری از ما مراجعه به گوشی های مان به یک وسواس تبدیل شده است
0
[ 0.6388504370925753, 0.2376658358791567, 0.11385910423228963 ]
اگر چه تا همین چند لحظه پیش ناراحت بودم که این مرد چطور می تواند تا این اندازه بی ملاحظه باشد٬ اما ناگهان با تغییر نگرشم همه چیز عوض شد و من از صمیم قلب می خواستم که هر کمکی از دستم ساخته است انجام بدهم
0
[ 0.48397400643671373, 0.3571180407643293, 0.15373549103353257 ]
جوجه رفت کنار باغچه کرم کوچولو که نصفش تو خاک بود گفت نخور نخور اگر بخوری من دیگر نیستم
0
[ 0.5636909636909637, 0.2644826644826645, 0.1607971607971608 ]
هر چه دشنام از لب خواهم برچید هر چه دیوار از جا خواهم برکند رهزنان را خواهم گفت کاروانی آمد بارش لبخند
1
[ 0.3874225565756578, 0.5159293952625444, 0.08158213479079969 ]
این نکته را از همین فیلم میتوان دریافت بطوریکه مقامات کلیسا هم چیزی در ان نیافتند که بگویند
0
[ 0.61084381171732, 0.19837293811995482, 0.17579671879433215 ]
آنها گفتند یک اردک ولی ما تا حالا جوجه اردکی مثل تو ندیده ایم اما مهم نیست تو می توانی اینجا بمانی چون این مرداب به اندازه کافی برای همه ما جا دارد
0
[ 0.6000079294216264, 0.26705047829730094, 0.1295111087019436 ]
شخص خطاکار به عنوان یک انسان گاهی مستحق بخشیده شدن است
0
[ 0.7637831163239471, 0.17528635277729943, 0.05171669900211027 ]
پيش از اين در بابى كه بر بيان خير و سعادت مقصور بود ياد كرديم كه موجبات سعادت تكميل قواى ناقصه استو بيان كرديم كه تكميل قوا بتحصيل فضايل چهارگانه متمشى شودپس موجبات سعادت اجناس فضايل چهارگانه بود و انواعى كه در تحت آن اجناس باشندو سعيد كسى بود كه ذات او مجمع اين صفات بود
1
[ 0.7662163233503065, 0.17129467081306352, 0.06090196629271122 ]
چن ما اسلحه شكاري پسرش را برداشت و تهديد كرد هر كسي را كه بخواهد به حيوان مورد علاقه اش را اذيت و آزار برساند خواهد كشت
0
[ 0.4697860018235614, 0.34013483903286373, 0.18109032575438141 ]
پیرزن در حالی که خنده ی مسخره ای سر داده بود گفت تو فکر می کنی عشقت را پیدا خواهی کرد اما آن پرنده زیبا پرواز کرد و رفت و صدایش خاموش شد راپونزل برای همیشه گم شده و تو هیچگاه او را نخواهی دید
0
[ 0.63595214088634, 0.2626874619987975, 0.09692705776069709 ]
رنج خاطر و غم و غصه ام امروز در این مقام و مرتبه صدها برابر آن زمان و دورانی است که به اتفاق به گدائی مشغول بودیم و روزگار می گذراندیم
0
[ 0.49389061959155417, 0.3028196790002004, 0.1661003169918566 ]
بستگان كسی كه فوت كرده در حالی عزاداری هستند كه برخی از ما سعی می كنیم با آنها عكس سلفی بگیریم
0
[ 0.5980555555555555, 0.26617120859643295, 0.1172432701894317 ]
تنها آنکه در حال اکنون زندگی می کند می تواند مرگ را علیه زندگی نشمارد و دریابد که مرگ موهبتی است که به زندگی بها می دهد
1
[ 0.21039282729275888, 0.53886634754198, 0.20923638021426946 ]
داداشم گفت دستا بالا بر نگرد تفنگ رو به روی من بود هول شدم گفتم به من نزن من می ترسم به جایش به من دست بند بزن
0
[ 0.42358870467300064, 0.44272190456596533, 0.12598796304980536 ]
اینکه هر دو زوج حق دارند نسبت به طلاق رضایت داشته باشند تنها طی دهه های اخیر در کشورهای غربی به رسمیت شناخته شد در ایالات متحد آمریکا نادرست نبودن عمل طلاق نخستین بار در سال در کالیفرنیا به رسمیت شناخته شد و نیویورک آخرین ایالتی بود که این موضوع را در سال به رسمیت شناخت
0
[ 0.5956090464825549, 0.22984146958848628, 0.16189395489156824 ]
مستفاد از دولت سلطان مغرور و فريفته گشته متوجه عراق شد و زمستان آن سال در مازندران توقف نمود و اول بهار عزيمت مبادرت به امضا پيوست
2
[ 0.5307107248588233, 0.22180396337884892, 0.20174644939160377 ]
شاملو در فروردین با آیدا سرکیسیان ریتا آتانث سرکیسیان آشنا می شود این آشنایی تأثیر بسیاری بر زندگی او دارد و نقطهٔ عطفی در زندگی او محسوب می شود در این سال ها شاملو در توقف کامل آفرینش هنری به سر می برد و تحت تأثیر این آشنایی شعرهای مجموعهٔ آیدا درخت و خنجر و خاطره و آیدا در آینه را می سراید او دربارهٔ اثر آیدا در زندگی خود به مجله فردوسی گفت هر چه می نویسم برای اوست و به خاطر او… من با آیدا آن انسانی را که هرگز در زندگی خود پیدا نکرده بودم پیدا کردم
0
[ 0.5632265858164764, 0.21370742337391632, 0.19800137908527696 ]
آقا ميرزا عصباني به مكتب رفت و از آن دو شاگرد پرسيد مرغ و شربت چه شد
0
[ 0.5965191579406454, 0.25690067186872745, 0.13520881498259588 ]
برای آموزش تصویری این امر می توانید آموزش اختصاصی زومیت با عنوان کاهش چشمگیر حجم مصرفی اینترنت با غیر فعال کردن دانلود خودکار تلگرام را مطالعه کنید
0
[ 0.5837161123076055, 0.2758090519838774, 0.1317950082973671 ]
خوب نظرت در مورد برنارد چیه به معنای شجاع همانند یک خرس
0
[ 0.6279716166990362, 0.2542313095210435, 0.10520568373134047 ]
موشه دوباره به سمت در رفت و بازهم به پنیری که توی تله موش بود نگاه کرد اما هر وقت وسوسه می شد که به سمت پنیر بره باز به اون موشهایی که در تله ها مرده بودند فکر می کرد و پشیمون می شد
0
[ 0.4336702621447522, 0.28251033169816836, 0.21716915397096914 ]
سيندرلا خيلي ناراحت شد و زد زير گريه با خودش مي گفت ديگه من هيچ شانسي ندارم هر كاري مي كنم باز هم موفق نميشم در همين موقع صدايي شنيد كه به او مي گفت چرا عزيزم هنوز يك چيز براي تو باقي مانده است و آن اميد تو به زندگي است اگر تو اميد نداشتي كه من الان اينجا نبودم
0
[ 0.5403149166143363, 0.3471147010963879, 0.10959601582890388 ]
خرگوش سفید گفت روباه بلا کلک بود و ناقلا دشمن خرگوشا نذاشت راحت گردش کنیم
0
[ 0.43366091355825503, 0.39589940746144975, 0.13565425962994304 ]
همیشه لبخند بزنید به همه سلام کنید وقتی سلام کنید احساس خیلی خوبی دارید
0
[ 0.6199555465039387, 0.23433856567073738, 0.13012956383778496 ]
نیسان در حال استفاده ی گسترده از هزینه های انگیزشی است سود درصدی خودروسازان مختلف یک موفقیت بسیار چشمگیر برای این صنعت است اما به مرور کاهش خواهد یافت در حال حاضر در بخش هایی از صنعت خودرو رقابت تنگاتنگی وجود دارد و آن ها به دنبال راه های جدید برای فروش بیشتر هستند اکنون بازار در شرایط بعد از نقطه اوج خود قرار دارد اما نیسان هنوز به آرامی رشد می کند
1
[ 0.21039282729275888, 0.53886634754198, 0.20923638021426946 ]
صاحب رستوران آمد و گفت نگران نباشید این سوسک شنا کردن بلد است
0
[ 0.33346763734574086, 0.49334789140438157, 0.1648495576604989 ]
وی در ابتدای اظهارات خود در پاسخ به نادر قاضی پور نماینده ی ارومیه گفت
0
[ 0.5183813837469886, 0.31387349220675426, 0.14998217560490393 ]
سپس این نوشتار کوتاه از ایشان که به شدت بحث انگیز شد و آراء و نظرات هم درباره آن به غایت متفاوت بودند وقتی بخواهیم فرهنگ یا دائرة المعارفی از اندیشه بشری فراهم آوریم سهم متأخرین جهان اسلام تقریبا صفر است
1
[ 0.4375755752461345, 0.39834652409496235, 0.14896014407200855 ]
مامان سنجاب گفت اویک خفاش است آن ها در شب پرواز می کنند
0
[ 0.4131454645033939, 0.3931384441566828, 0.18401818246843102 ]
و بدانچه حكما گفته اند كه اصابة نقطة الهدف اعسر من العدول عنها و لزوم الصواب بعد ذلك حتى لا يخطيها اعسر و اصعبهمين معنى خواسته اند
2
[ 0.7241413337781939, 0.1569843185804994, 0.09662865920102602 ]
تازه تو کندوشون هم بوی موز پیچیده بود همه داشتن موز می خوردند اما دکتر زا زو زی گفته بود موز هم برای حساسیت بده
0
[ 0.5149646093622996, 0.35918993212312555, 0.09572645346219254 ]
سارا پرسيد اگر دايناسور ما را بگيرد چه مي شود پسرك گفت بايد بازي را از اول شروع كنيم
0
[ 0.5345053622879615, 0.28963858156741645, 0.1699620080505305 ]
گرینوی برای کندوکاو در پوچی و مسخرگی عقلی که برای اهداف ناعقلانی به کار گرفته میشود داستان دو برادر را تصویر میکند که همسرانشان بر اثر تصادف اتومبیل در حوالی محل کار آنها نوعی باغ وحش عجیب کشته میشوند
1
[ 0.42365358704249007, 0.3997490731938551, 0.15854971691299916 ]
ورزشگاه فولادشهر ورزشگاه خانگی ذوب آهن است که در سال افتتاح شده است باشگاه ذوب آهن ورزشگاه ها و زمین های ورزشی زیادی در اصفهان دارد
0
[ 0.5301717393748949, 0.24872227619395268, 0.20054455542871344 ]
خیار و انار با هم خیلی دوست بودند و همیشه با هم کمک می کردند و با هم بودند یک روز پرتقال از آنجا می گذشت وقتی دید خیار و انار با هم بازی می کنند حسودی اش شد و گفت باید فکری بکنم تا دوستی آن ها به هم بخورد پس پیش انار رفت و گفت انار تو مثل پادشاه می مانی
0
[ 0.4565613505190557, 0.36335810195718743, 0.1774309492083482 ]
زندگی خود معیار برای آزمون و سنجش همهٔ پدیده هایی است که آنها را فراگرفته است
1
[ 0.2335872330730223, 0.5449893574798286, 0.21058741185796992 ]
روباه گفت تو برو ته جنگل همانجا كه قارچهاي سمي رشد مي كند و خودت را به مردن بزن من پيش خرگوش مي روم و مي گويم كه تو مردي وقتي خرگوش مي آيد تا تو رو ببيند تو بپر و او را بگير گرگ قبول كرد و به همانجائي رفت كه روباه گفته بود
0
[ 0.4697860018235614, 0.34013483903286373, 0.18109032575438141 ]
خب ما برای گلزنی رفته بودیم و می خواستیم همان اوایل بازی گل برتری را بزنیم که نشد ولی در ادامه من کار را تمام کردم
0
[ 0.4984329414331252, 0.3216627145348127, 0.13006895993454057 ]
كه هريك از آن صد بار بأحكام چون ارسلان گشاى است كه درين روزگار بفضل خداى قهار و دولت شهريار كامگار هولاكو مفتوح شد موازنه نمايد و از آنجا قياس صولت و عظمت هر لشكر و صفدر گيرد
2
[ 0.504033808122646, 0.35611614960013194, 0.1323701594287593 ]
اردک پیری کنار خانم اردک آمد به تخم نگاه کرد و گفت شاید این تخم یک بوقلمون باشد این اتفاق یکبار برای من هم رخ داده است اون جوجه حتی نمی توانست به آب نزدیک شود چرا ناراحتی من پیشنهاد می کنم که او را ول کنی سپس اردک پیر آهسته شنا کرد و رفت
0
[ 0.5345053622879615, 0.28963858156741645, 0.1699620080505305 ]
حیوانات دست به دست هم می دهند و ارباب و خانواده اش را از مزرعه بیرون می کنند و خود مدیریت مزرعه را به دست می گیرند
0
[ 0.7650865583652656, 0.1615919690320765, 0.06522244998439883 ]
بنابراین بی اعتنایی یک فرهنگ به فرهنگ های دیگر را باید نشانه نه سلامت که بیماری آن فرهنگ دانست
0
[ 0.5636909636909637, 0.2644826644826645, 0.1607971607971608 ]
اما ادمی به تردید می افتد که ایا دنیا هم ممکن است محدود یه صفحه تلویزیون شود
0
[ 0.5308436511448621, 0.27343011374731596, 0.17659229754488126 ]
برگ ها و شاخه ها به شکل طبیعی خود بودند باغبان می دانست که چه موقع باید شاخه های کوچک خشکیده را بچیند او آنها را هر هفته با یک قیچی باغبانی می چید تا ظاهر گیاهان هم سالم و بی نقص باشد
0
[ 0.6337311577311577, 0.20866977466977468, 0.14337373737373738 ]
این تور در تمام روزهای هفته به طور منظم راس ساعت های صبح بعد از ظهر بعد از ظهر و برگزار می شود در نظر داشته باشید که تورها در روز برگزاری مسابقات برگزار نمی شوند
1
[ 0.21039282729275888, 0.53886634754198, 0.20923638021426946 ]
️ در خبرها آمده است كه قرآن مطلای صدكیلویی ساخته اند و در حضور اعاظم دین از آن رونمایی كرده اند
0
[ 0.5503296957220382, 0.2959452989979445, 0.14130575765594447 ]
و همچنين استقامت در سلوك طريق فضيلت جز بر يك نهج صورت نبندد و انحراف از آن نهج نامحدود باشدو از اين جهت باشد صعوبتى كه در التزام طريقه فضايل واقع بود و آنچه در بعضى اشارات نواميس آمده است كه صراط خداى تعالى از موى باريكتر و از شمشير تيزتر بودعبارت از اين معنى استچه وجود وسط حقيقى در ميان اطراف نامتناهى متعذر بود و تمسك بدان بعد از وجود متعذرتر
2
[ 0.4950089425441538, 0.23291974066621954, 0.22254080035770177 ]
سگ گله به خونه برگشت و یه گوشه گرفت خوابید بزغاله خجالتی دل تو دلش نبود باخودش فکر می کرد مگه سگ گله به خاطر اون برنگشته پس حالا چرا گرفته خوابیده دلش می خواست با اون حرف بزنه اما خجالت می کشیدیه کم دور و بر اون راه رفت و منتظر موند اما سگ اهمیتی نمی داد بلاخره صبرش سر اومد و رفت جلو و به سگ گفت ببخشید من امروز جا موندم می شه منو ببرید به گله برسونید سگ خندید و گفت البته که می شه اما من تند تند می رم می تونی بهم برسی
0
[ 0.5164604713568801, 0.2333213546830202, 0.22228766337464465 ]
مرد نزديك دختر رفت و از او پرسيد دختر خوب چرا گريه مي كني
0
[ 0.5797755954096274, 0.2761620838858931, 0.12894897057853497 ]
میشل سیمون بازیگر نقش بودو و تهیه کننده این فیلم خود نیز در زندگی واقعی اش بودو وار زندگی می کرده
0
[ 0.459452251654714, 0.35901974602384995, 0.17652609082157647 ]
عهد عتیق عهد عتیق را می توان كتاب مقدس یهودیان نیز محسوب كرد که دارای كتاب است
0
[ 0.5210409829563587, 0.3049863213383026, 0.1648309649719265 ]
ابليس به او گفت من چاره آنرا مي دانم و كافي است كه تو سكوت كني زيرا نياز به كمك كسي ندارم
0
[ 0.5183813837469886, 0.31387349220675426, 0.14998217560490393 ]
فقیری از کنار دکان کباب فروشی میگذشت مرد کباب فروش گوشت ها را در سیخها کرده و به روی آتش نهاده باد میزند و بوی خوش گوشت سرخ شده در فضا پراکنده شده بود بیچاره مرد فقیر چون گرسنه بود و پولی هم نداشت تا از کباب بخورد تکه نان خشکی را که در توبره داشت خارج کرده و بر روی دود کباب گرفته به دهان گذاشت او به همین ترتیب چند تکه نان خشک خورد و سپس براه افتاد تا از آنجا برود ولی مرد کباب فروش به سرعت از دکان خارج شده دست وی را گرفت و گفت
0
[ 0.7662163233503065, 0.17129467081306352, 0.06090196629271122 ]
انتقاد تخریب سازنده است و اگر این را فراموش کنیم آنگاه نقد سازنده عملا یک ایدئولوژی محافظه کارانه برای تأیید وضعیت موجود و ابزاری برای سرکوب هرگونه تحول خواهی شد
1
[ 0.3826592499902241, 0.41356267678150127, 0.19449640897300538 ]
یكی از سنجاب ها جواب داد نه نمی شود تو نمی توانی از درخت بالا بیایی
0
[ 0.536372058713012, 0.3325522986419165, 0.1177683340408563 ]
مامان متوجه شد که فائزه داره می لرزه مثل این که خیلی ترسیده بود مامان فکر کرد شاید فائزه مریض شده آخه دیشب توی هوای سرد حیاط بدون این که لباس گرم بپوشه داشت بازی می کرد
0
[ 0.6058414103615694, 0.28590592951751387, 0.08202284055776389 ]
در همين لحظه برق آمد و بابا برقي از دخترك خداحافظي كرد و به او قول داد كه باز هم به او سر بزند و نكات مهم ديگري را به او آموزش بدهد
0
[ 0.6586340326340326, 0.1883123543123543, 0.13851748251748253 ]
خلاصه انقدر مداد اشتباه نوشت و پاکن پاک کرد که دیگه پاکن بیچاره از نفس افتاد هنوز یک خط از املا تموم نشده نزدیک بود نصف بشه
0
[ 0.7172646831953031, 0.17690539406248273, 0.09281862249114055 ]
موشی خوشحال شد و گفت یکی اینجاست بعد بلند بلند گفت کجا قایم شدی هوهو بیا بیرون
0
[ 0.6586340326340326, 0.1883123543123543, 0.13851748251748253 ]
خوب به مکالمات بین کودکان گوش کنمکالمات بین کودکان به این صورت بود
0
[ 0.577339419393891, 0.2954627049205322, 0.12016976013841052 ]
در انتها دایناسور به کنار یک شهر ساحلی بزرگ رسید کلی مشکل ایجاد کرد و مردم وحشت کرده بودند
0
[ 0.46351424224613336, 0.31841068201448747, 0.1774673339182804 ]
دم قرمز مثل هر روز شانه بالا انداخت و گفت مامان بازی نمی کنم داداش بازی می کنم شما هم می آیید بازی
0
[ 0.6726712348994958, 0.16414916469264296, 0.09851427514470994 ]
ولستن کرافت گفت منظورت این است که من اسمم ولستن کرافت باقی می ماند اما اسمی کوتاهتر و راحتتر خواهم داشت برای کسی که آنرا ترجیح بدهد
0
[ 0.6326471827164523, 0.2774812276618375, 0.08103278727942756 ]
در اين فيلم بيننده به اين نتيجه مي رسد كه مارتا غرق در روش زندگي تمام زنان در يك اتاق مي خوابند و ارزشهاي گروه عدم شرم در برهنگي و سكس شده است و مادي گرايي زندگي خواهرش او را آزار مي دهد
1
[ 0.5210409829563587, 0.3049863213383026, 0.1648309649719265 ]
اینطوری دل بچه ها گرفته بود طفلی ها داشتند غصه می خوردند بزرگترها دلشان برای بچه ها می سوخت آنها می خواستند هر طوری شده کاری برای بچه ها بکنند
0
[ 0.6760195390360112, 0.19980691872234524, 0.0935970355232378 ]
روپرتاستیوارت با این کار بر وساطت دیگری بزرگنظم نمادین برای حل و فصل قضیه صحه می گذارد و در کنار صندوقچه منتظر می نشیند
1
[ 0.33346763734574086, 0.49334789140438157, 0.1648495576604989 ]
بیش از پنجاه میلیون کودک به انجام بازی تنیس علاقه مند شده و شروع به آموزش می کنند
0
[ 0.4610905418361135, 0.41635425521899766, 0.11917738860446729 ]
مشعلی که از خود و در خود روشنایی یافته همیشه تابان و فروزان است و هر جریان مخالفی تنها فیضانش را فزون تر و سریانش را سوزان تر می کند
1
[ 0.5422538878294206, 0.3377608306204745, 0.09985987213898666 ]
صبح كه گربه پشمالو از خواب بيدار شد ديگر از بالها خبري نبود اما ناراحت نشد
0
[ 0.21039282729275888, 0.53886634754198, 0.20923638021426946 ]
آیینه هم خندید خنده ی نازنین بیش تر شد و آیینه هم بیش تر خندید مادر هم لبخند زد و گفتببین چه قدر قشنگ شدیم
0
[ 0.5519147997287832, 0.282950074598671, 0.1596912893900528 ]
️ بهترین شیوه برخورد با یک احمق ✍️ ایرج_شهبازی به نظر می رسد که هیچ قانون مطلقی در عرصه روابط انسانی وجود ندارد و نمی توان همه روابط را با یک چوب راند
0
[ 0.6319539210121037, 0.22377782038317284, 0.13785263796316136 ]
وقتي به خشكي رسيدند با دلي پر از كينه به سمت بيت المقدس براه افتادند بيت المقدس در زبان پهلوي _ گنگ دژ هوخت ناميده مي شد
1
[ 0.21039282729275888, 0.53886634754198, 0.20923638021426946 ]
موش با خوش حالی گفت چه خوب شد آقا شیره خوابش را پیدا کرده خوابیده
0
[ 0.5664639607215963, 0.263780347218058, 0.1510072824264943 ]
پسر در مدرسه ی سینا درس می خواند و چند سال از او بزرگتر بود سینا او را شناخت اسم پسر مهرداد بود به نظر می رسید پای مهرداد شکسته باشد سینا دوچرخه ی مهرداد را برداشت و سوارش شد و به سمت بیمارستان رفت تا کمک بیاورد چند دقیقه بعد یک آمبولانس آمد و مهرداد را به بیمارستان برد سینا دوباره سوار دوچرخه ی مهرداد شد و به مدرسه رفت تا دیر به کلاسش نرسد
0
[ 0.6593788135729978, 0.20738190994408132, 0.11868722640907249 ]
حیوانات از او می خواهند کمک شان کند تا در مورد شرایط جدید تصمیم بگیرند اما باکستر سخت مشغول کار است و به اطرافش توجه ای ندارد
0
[ 0.7662163233503065, 0.17129467081306352, 0.06090196629271122 ]
حتی وقتی کسی می گوید که فکر نمی کنداو فکر می کند که فکر نمی کند
0
[ 0.6199555465039387, 0.23433856567073738, 0.13012956383778496 ]
منتظر بودند که باد از حرکت بایستد و گرد و خاک بخوابد تا آن ها بتوانند به آغلشان برگردند اما این طور نشد
0
[ 0.4724273222695908, 0.3060021009466027, 0.21928397881509853 ]
پيرمردي از آنجا عبور مي كرد مرد كلاه فروش را غمگين ديد از او پرسيد گويا تو در اينجا غريبه اي براي چه اينقدر غمگين هستي
0
[ 0.40051399546056876, 0.4438493857133783, 0.14964899307616683 ]
بدلى فارغ به عمارت و زراعت اشتغال داشت و رود را بندى مى كرد و آب تقدير خود بند عمر او را خراب كرده بود و آب حيات او را در آبار بوار بند كرده درين غفلت خبر وصول قراچه نوين بسرخس بدو رسيد
2
[ 0.5124874874874875, 0.3032952443969393, 0.16902622961944994 ]
زیر پتو تاریک بود هیچی پیدا نبود خرسی پتو را انداخت آن طرف و صدا زد
0
[ 0.6726712348994958, 0.16414916469264296, 0.09851427514470994 ]
آدم کوتوله تکالیف پاتریک را انجام می داد اما یک مشکل کوچولو وجود داشت آدم کوتوله نمی دانست که باید چیکار کند و نیاز به کمک داشت او می گفت کمکم کن کمکم کن پاتریک هم مجبور بود از هر راهی که می شد به او کمک کند
0
[ 0.21039282729275888, 0.53886634754198, 0.20923638021426946 ]
شير قصه را تعريف کرد و گفت اينها همه از دست آدميزاد به سرم آمد شيرها گفتند تو بيخود با آدميزاد حرف زدي و از او فريب خوردي بايستي از او انتقام بگيريم آدميزاد تو را تنها گير آورده با دشمن نبايد تنها روبرو شد اگر با هم بوديم اينطور نمي شد
0
[ 0.4664327176066229, 0.3905323938073663, 0.13697395679338983 ]
پیامد طبیعی اخذ مفاهیم سنتی وحی بدون در نظر گرفتن بافت اجتماعی تاریخی آن باعث شد که احکام قرآن در همه زمان ها و مکان ها قابل اجرا انگاشته شود و بسیاری از عالمان گمان کنند که چون قرآن از جانب خداوندی است که علم به گذشته حال و آینده دارد هر آن چه در آن است نیز باید با همه زمانها و مکان ها سازگار باشد
1
[ 0.4699365237517797, 0.33555265915404475, 0.18671289323477847 ]
علی کوچولو را دید که پای تیر چراغ برق ایستاده بود و داد می زد گفتم بیا پایین زود باش بیا پایین فهمیدی بادبادک با باد تاب می خورد
0
[ 0.5507953852109048, 0.3232413051897927, 0.11797807986725613 ]
در همين دهه بود كه عزمی جدی برای ترجمهٔ تمامی آثار افلاطون به زبان فارسی سر برآورد
0
[ 0.645682861757565, 0.2213650366564153, 0.11826734330697364 ]
نظام سرمایه داری هم این گونه است چون هنوز انسان وجود دارد
0
[ 0.4815668202764977, 0.211682431886167, 0.2826905974613954 ]
و علم سلطان از جايگاه برفت و دست راست بر عقب دست چپ مى دوانيد چنانك هيچ كدام را از يكديگر خبر نبود و سلطان در قلب افتاده و بيرون جنيبت كش كس با او نمانده از جوانب بدو محيط شدند و سلطان چون نقطه در دايره يكى را از اسب مى انداخت و ديگرى را اعضا مى خست تا از ميان بجست و به لورستان افتاد
2
[ 0.6059733295269383, 0.21853544389231674, 0.17173273281024426 ]
خرسی خواست صندلی را از پشت میز غذا بیرون بکشد اما زور صندلی بیش تر از زور خرس بود سر جایش محکم ماند و تکان نخورد
0
[ 0.4375755752461345, 0.39834652409496235, 0.14896014407200855 ]
بدين ترتيب خان مغول به اهميت نجوم پي برد و فرمان تاسيس رصدخانه مراغه صادر شد كه بتدريج به بزرگترين مركز تحقيقات رياضي و نجوم تبديل شد
0
[ 0.601638236839325, 0.24712220270080035, 0.12357608165813823 ]
عادت را در كار ملك مداخلتى نمى پيوست و مجاذبتى نمى جستو چون ايلچيان به اقاصى و ادانى عالم به استدعاى پادشاه زادگان و نوينان و استحضار سلاطين و ملوك و كتاب روان شده بود هركس از مساكن و اوطان انقياد فرمان را در حركت آمدندو چون روزگار از قدوم ايام بهار قدم حسن بر فرق انجم مى نهاد و قلم نسيان در بستان ارم مى كشيد
2
[ 0.40051399546056876, 0.4438493857133783, 0.14964899307616683 ]
موشی خندید و گفت آره حالا بازی موشی گل را گوله کرد به توپ کرد و انداخت هوا توپ گلی بالای تپه ی خاکی افتاد موشی دوید دنبالش توپ گلی را بغل کرد و با دمش قل داد پائین قل قل قل خاک ها به توپ چسبیدند توپ گلی هی بزرگ شد بزرگ و بزرگ و بزرگ
0
[ 0.24532007012844, 0.5176113591340884, 0.18288683286706833 ]
آلنده به عبارت دیگر دارید از من میپرسید بنظرم هوش و خرد انسانی قادر به انجام چه کاری است اگر مردمی از کشورهای صنعتی توانسته اند به ماه دست یابند همانطور که اشاره کردید از آنروست که قادر به تسلط بر طبیعتند
1
[ 0.18581835191538157, 0.5645185756289336, 0.23962222805607178 ]
از سوی دیگر طالبان با انتشار بیانیه ای اعلام کرده است که افراد این گروه بار دیگر نیروهای امنیتی افغان را وادار به عقب نشینی کرده اند و این منطقه در حال حاضر در تصرف این گروه قرار دارد
0
[ 0.579101985135008, 0.3027965942233512, 0.10731536362781073 ]
او را عارضه اسقاطدولتى است كه ديرها برآمد تا ناعيان حين و ناعيان بين نعى زوال به زفان احوال بگوش دولت فروگفته و كوس نوبت شاهى در خاندان ديگرى فروكوفتهو اظهار تجلد را چنانك مرغ گلو بريده طپيدنى كند ترددى مى كرد و چون وحشى در دام افتاده را كه صياد بازيچه و مضحكه را رسن فرا او گذارد تا او بنشاط طفره كند و چون به غايت رسد بازكشد روزگار مكار با او همان مى كرد و او را اغلوطه مى داد
2
[ 0.5928699778436168, 0.2710300449322546, 0.12320887795882907 ]
نی نی ما خیلی خیلی کوچولو است کوچولوتر از اونی که حتی بتونه راه بره کوچولوتر از اونی که حتی بتونه حرف بزنه
0
[ 0.661294849565199, 0.24163236047178696, 0.06398291660922836 ]
تاملی درباره سخنی از عارف مسیحی یاکوب بومه و درنگی بر دو مفهوم مدارا ومدعی در شعر حافظ مسعود زنجانی vivaphilosophy یاکوب بومه فاصله ميان بهشت و جهنم اين است كه اهل بهشت كسانى اند كه مى خواهند بر حق باشند و اهل جهنم كسانى اند كه مى خواهند بر حق بوده باشند
1
[ 0.4397239980143657, 0.43478099305099666, 0.12185879666139954 ]
و لوامه بعد از ملابست آنچه مقتضاى نقصان بود بندامت و ملامت آن اقدام را در چشم بصيرت قبيح گرداند
2
[ 0.5281450536520452, 0.3369846844013744, 0.12226940345651043 ]
يكي بود يكي نبود در يك روز آفتابي آقا كلاغه يك قالب پنير ديد زود اومد و اونو با نوكش برداشت پرواز كرد و روي درختي نشست تا آسوده پنيرشو بخوره
0
[ 0.6883661148977605, 0.16726841934436873, 0.12836286919831222 ]
از حكم چنگز خان بعون الهى بر دست پادشاهى پاى مى بايد نهاد تا تمامت گردنان بسر كمر انقياد و بندگى بر ميان جان بندند و چشم و گوش امتثال اشارت را بنهند اوكتاى فرمود هرچند حكم چنگز خان برين جملت نافذ شدست اما برادر بزرگتر و اعمام هستند كه بالتزام اين كار از من سزاوارترند
2
[ 0.230674680057518, 0.5594553307652941, 0.20068825130678467 ]